یک زن مسن هندی روزانه با پای پیاده حدود ۵۰۰ کتاب بین خانوادههای فقیر استان کرالا کشور هندوستان توزیع میکند.
ایبنا، دپرینت نوشت «راد حمانی» زنی تقریبا پا به سن گذاشته هندی است که روزانه با پای پیاده حدود ۵۰۰ کتاب در بین خانوادههای فقیر استان کرالا کشور هندوستان توزیع میکند. حمانی خودش ساکن روستایی در منطقه وایاناد استان کرالا هند است و انگیزه خود را از این کار آرزوهای کودکیاش عنوان میکند.
این زن هندی میگوید خودش در کودکی کمتر به کتاب دسترسی داشته و حالا دوست دارد زنان و کودکان روستاهای این استان فقیرنشین در کشور هند بتوانند کتاب مطالعه کنند. او روزهای متمادی در بین روستاهای منطقه با پای پیاده کتاب به خانههای روستایی میرساند.
در استان کرالا مردم محلی این زن فداکار هندی را «کتابدار پیاده» صدا میکنند و علاوه بر این او در روستای خودش نیز در خانه مسکونیاش کتابخانهای برای مردم روستا تاسیس کرده است که به گفته خودش نزدیک به ۱۱هزار جلد کتاب به زبانهای هندی و انگلیسی دارد. هماکنون ۱۰۲ نفر از مردم روستا و روستاهای اطراف عضو این کتابخانه شخصی هستند.
منبع : همشهری آنلاین
یک یادداشت به بررسی آماری کتابخوانی کشورهای دیگر و نیز اقبال به کتابهای چاپی در قیاس با کتابهای الکترونیکی پرداخته است.
۱. مقدمه: این ملت کتابخوان نیستند!؟
«اگر خواستی چیزی را پنهان کنی، لای کتاب بگذار. این ملت کتاب نمیخوانند!». این جمله را یکی از شاعران معاصر چند دهه قبل و در طعنه به حال و روز کتابخوانی در آن زمان گفته است. لابد از آن زمان تا حالا اتفاقی نیفتاده و در بر همان پاشنه میچرخد که اهل فرهنگ همچنان از کتابنخوانیِ مردم و پایین بودن سرانه مطالعه میگویند. ما در این نوشته بهدرستی یا نادرستی این جمله – با وجود تلخیِ ناامیدانه آن – و همینطور به مناقشههای کلافهکننده و تکراری و آماردهی و آمارسازی درباره علل کتابنخوانیِ مردم و شاخصهای رنگارنگ هر دو طرف کاری نداریم، بلکه با قبول اجمالیِ این ادعا که وضع کتابخوانی عامّه مردم ایران هیچوقت وضع کاملاً مطلوب و رضایتبخشی نداشته است، گذری کوتاه داریم به دو موضوع: یک. کتابخوانی در کشورهای دیگر؛ دو. اقبال یا عدم اقبال به کتابهای کاغذی در عصر دیجیتال. نگفته پیداست که توجه به وضعیت کتابخوانی در کشورهای دیگر میتواند امکان مقایسه، تجربهاندوزی و در نتیجه اصلاح امور ما را فراهم کند و همچنین از دانشفروشی و عوامفریبیهای احتمالی جلوگیری کند. اگرچه این یک نوشته دانشگاهی با آداب و ترتیب خستهکننده بعضی نوشتههای بدون کاربردِ بعضی استادان محترم رشته کتابداری نیست، اما سعی شده مستند باشد. حالا که هفته کتاب و کتابخوانی تمام شده و همه حرفهایشان را زدهاند، بهتر میتوان نگاهی غیرمناسبتی و غیرژورنالیستی به کتابخوانی داشت.
۲. آن طرفها چه خبر؟
ظاهراً مهمترین دلیل اختلاف و عدم توافق در موضوع سرانه مطالعه(میانگین مدت زمان مطالعه یک نفر در یک شبانهروز) در ایران مساله آمار و کیفیت و کفایت ملاکهای آن است. روشن است که تحلیل موقعیت بدون آمار (بگویید اطلاعات) غیرممکن است. پیشنیازِ تصمیمگیری درست و هدفمند، دسترسی به اطلاعات و آمار مستند و علمی است. آمار درست درک ما از وضعیت گذشته و موجود در موضوعات مورد علاقهمان را افزایش میدهد و در ترسیم وضعیت مطلوب برای آینده، تأثیر قطعی و حتمی دارد. بخش مهمی از این عدم توافق به اختلاف در تعریف مفاهیم برمیگردد؛ مثلاً یکی از مدیران فرهنگی کشور، خواندن هر نوع متن مکتوب(حتی اعلامیه ترحیم و پیامک!) را «خواندن» به حساب میآورد و با این حساب معلوم است که نتیجهگیریِ او با جایی مثل «گروه آمار دفتر مطالعات و برنامهریزی راهبردی وزارت ارشاد» چقدر تفاوت دارد(راستی تا به حال فکر کردهاید چرا مرکز آمار ایران هیچوقت آمار دقیق و رسمی از میزان کتابخوانی در ایران منتشر نکرده است؟). آمار و ارقام اعلامشده در برخی خبرگزاریها هم بیشتر جنبه ژورنالیستی دارد و بدون پایه علمی است. حتی منبع کم و بیش موثقی مانند «مرکز بینالمللی مطالعات گذران وقت» (www.timeuse.org) هم به این دلیل که اقتضائات بومی محیطهای دیگر را کمتر در نظر میگیرد، کاملاً قابل اطمینان نیست. بهترین و اطمینانبخشترین روش در اینگونه موارد این است که اولاً با پیشفرضهای شخصی وارد موضوع نشویم(منظورمان فقط اشاره به بحث روش نیست، بلکه اشاره به مساله اخلاق پژوهش هم هست) و ثانیاً شواهد کاملا کافی و متواتر برای رد و قبول یک حدس یا فرضیه را گردآوری و ارائه کنیم.
بعد از این مقدمه ببینیم وضع کتابخوانی در کشورهای دیگر چگونه است. طبق فهرست موسسه بینالمللی “United Explanations” که نمودار مربوط به آن را در پایین میبینید(۲۰۱۸) هندیها با ۱۰ ساعت و ۴۲ دقیقه مطالعه در هفته، پیشتاز مطالعه در جهان هستند. جالب است که رتبههای بعدی جدول هم مربوط به کشورهای توسعهیافته از نوع غربی نیست: تایلندیها، چینیها، فیلیپینیها، مصریها و مردم جمهوری چک در رتبههای بعد هستند. این جدول با نام «شاخص امتیاز فرهنگ جهانی» (NOP World Culture Score Index) در بسیاری از رسانههای جهان منتشر شده و در دسترس همه است.
توجه کنیم که این آمار فقط نشاندهنده آن است که هند کتابخوانترین مردم را دارد و این به معنای خیرهکننده بودن این اعداد و ارقام نیست. در هر حال گویا هندیها به جز فیلم و رقص به کتابخوانی هم اشتغال دارند!
منابع مستند دیگری هم پیشتاز بودن هند را تایید کردهاند؛ برای نمونه به نمودارها و جدولهای زیر توجه کنید که نتیجهگیری بالا را تایید میکند. منبع هر تصویر نیز در داخل آن آمده است.
این هم یک مقاله ـ گزارش دیگر در سایت worldatlas به نام «کدام کشورها بیشتر میخوانند؟» که در اول آگوست ۲۰۱۷ بارگذاری و سپس در سال ۲۰۱۸ بهروز شده است (www.worldatlas.com/articles/the-countries-that-read-the-most.html). در این مقاله نیز پیشتاز بودن هندیها در کتابخوانی تأیید شده است. مقاله دیگری هم با نام «کدام کشورها در سال ۲۰۲۰ بیشتر میخوانند؟» منتشر شده است با همان نتیجهگیری (magazineoptionscarrieres.com/qa/which-countries-read-the-most-2020.html).
همه صفحات مجازی مشهور و مربوط به کتاب و کتابخوانی هم رتبه هند و تایلند را در سرانه بالا میدانند که ما به دلیل درجه دوم بودن این منابع از آوردن آنها صرفنظر میکنیم. البته برخی مقالات کشورهای دیگری جز هند (مثلاً فنلاند) را دارای سرانه قابلتوجه در مطالعه دانستهاند؛ برای نمونه نگاه کنید به این مقاله: «کتابخانههای عمومی و سرانه مطالعه»، سیامک محبوب، فصلنامه «تحقیقات اطلاعرسانی و کتابخانههای عمومی»، سال هجدهم (بهار ۱۳۹۱)، شماره ۶۸. این مقاله به کتابخوانی در کشورهایی مثل چین، کانادا، برزیل و همه آمریکای جنوبی، روسیه، دانمارک، مصر و هند اشارهای نکرده و میگوید هر چه کتابخانههای عمومی یک کشور وضعیت بهتری داشته باشند، مردم آن کشور به مطالعه آزاد توجه بیشتری دارند؛ در حالیکه مطالعه آزاد تنها بخشی از سرانه مطالعه است.
خواننده این نوشته میتواند بگوید چهبسا کتابخوانی هندیها مثل فیلمسازی و سینمادوستی آنها است. آنان بیش از هزار فیلم در سال میسازند، اما تعداد بسیار کمی از آنها ارزش زیباییشناختی دارد. خواننده همچنین میتواند بگوید کتابهایی که مردم هند میخوانند، کتابهایی دمدستی (مثلاً رمانهای زرد و عامهپسند آن هم از نوع ترجمه)، ارزان و بیارزش یا کمارزش است.
جواب این سوال فرضی این است که کتابخوانی هندیها و اینکه چه میخوانند، بازتاب هویت هندی آنان است. در سرزمین خدایان، همه چیز، از فرهنگ گرفته تا آداب و رسوم، ویژه خود آنها است و برخاسته از هویت هندیشان؛ بنابراین شکل کتابخوانی هندیان هم جلوهای از رنگارنگیِ فرهنگ این همسایه شرقی ماست. در هر حال، پشتکار هندیها در این موضوع و نیز روشهای ساده ولی راهبردی آنها برای ترویج کتابخوانی جالبتوجه است؛ برای نمونه، استفاده از اتوبوسهای سیار و نه چندان شیک برای رساندن کتاب به مناطق محروم، دیدنی و ستودنی است.
۳. کتاب کجا، دیجیتال کجا؟
قابلیت دسترسی به ویدئو و صوت، تغییر اندازه تصویر و فونت، جستوجوی کلمات کلیدی در متن یا فرهنگ لغت، خرید آسانتر و بهصرفهتر کتاب، مصرف کاغذ کمتر و مزایای دیگر کتابهای دیجیتال، هیچیک، باعث نشده از ارج و اعتبار کتاب کاغذی کاسته شود. در ایران که سهل است، حتی در کشورهایی که امکانات نرمافزاری و سختافزاریشان بهتر از ماست، کتاب کاغذی همچنان حاکم بلامنازع است. نگاهی مقایسهای داریم به انتشار و مصرف کتابهای کاغذی در عصر دیجیتال.
در مقاله «آمار ۲۹ کتاب پرفروش بر اساس اعداد و مطالعات واقعی» در تاریخ شش دسامبر ۲۰۱۹ که منبع آن گزارش انجمن ناشران آمریکایی است(www.markinblog.com/book-sales-statistics)، میخوانیم: «شاید در ظاهر به نظر برسد خیلیها این روزها کتابهایشان را به شیوه الکترونیکی میخوانند، اما برعکس، فروش کتابهای دیجیتال کاهشیافته است. از ژانویه تا سپتامبر ۲۰۱۸ فروش کتابهای الکترونیکی ۷۷۱ میلیون دلار درآمد در بازار ایالات متحده تولید کرده است. این رقم را با ۸۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ مقایسه کنید. فروش کتابهای الکترونیکی در اوایل سال ۲۰۱۹ همچنان رو به کاهش است و تقریباً ۵٪ درآمد کسب کرده و در سه ماه اول سال فقط ۲۴۴ میلیون دلار فروش داشته است. این مبلغ ۱۰ میلیون دلار کمتر از سهماهه مشابه آن در سال ۲۰۱۸ است. فروش کپیِ سخت(نسخه چاپی) کتاب برای ماه آگوست (۲۰۱۹) حدود ۸۰ درصد از کل فروش کتاب را تشکیل میدهد که شامل کتابهای شومیز، جلد سخت و کتابهای کودکان هم هست. در نیمه اول سال ۲۰۱۹ فروش واحد کتاب نسبت به سال ۲۰۱۸، زمانی که مجموعاً حدود ۶۷۵ میلیون کتاب چاپی در ایالات متحده فروخته شد، کاهش یافته است».
مقاله دیگر در سایت statista (سال ۲۰۱۹) مدعی است که کتابهای الکترونیکی هنوز هم(یعنی در سال ۲۰۱۹) حریف و هماورد کتابهای چاپی نیست. بخشهایی از این مقاله را میخوانیم: «با پیدایش تلفنهای هوشمند، تبلتها و دستگاههای مطالعه الکترونیکی، خیلیها پیشبینی کردهاند که کتابهای چاپی بهزودی به خاطره تبدیل میشوند و میروند پی کارشان. اما واقعیت این است که اگرچه مردم سرشان به دستگاههای الکترونیکی گرم است، اما وقتی صحبت از مطالعه کتاب است، جوهر و کاغذ(یعنی همان کتاب کاغذی) حرف اول را میزند.
گزارش جدید مرکز تحقیقات پیو(PeW) در نوامبر ۲۰۱۹ میگوید تقریباً تمام ۷۲ درصد بزرگسال آمریکایی در ۱۲ ماه گذشته کتاب چاپی خواندهاند، نه دیجیتال. با مقایسه ۶۵ درصد آمریکایی که کتاب چاپی میخوانند با ۲۵ درصدی که در همان مدت کتاب الکترونیکی میخوانند روشن میشود که اکثر خوانندگان کتابهای الکترونیکی را جایگزین چاپی نمیکنند، بلکه از آنها فقط به عنوان مکمل استفاده میکنند. بله، وقتی برای تفریح به کنار دریا میروند یا وقتی در مسیر رفتن به محل کارشان هستند، آی پدشان دم دست است، اما تا وقتی «کتاب واقعی» هست، انگار کتابهای الکترونیک اصلاً وجود ندارد». تصویر صفحه نخست مقاله را در بالا ببینید.
تصویر بالا بهخوبی نشان میدهد که در فاصله سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ بین ۶۰ تا ۷۰ درصد آمریکاییهای کتابخوان کتاب چاپی میخوانند و استفاده از کتابهای الکترونیکی هرگز با کتابهای چاپی قابل مقایسه نیست!
نظرسنجی و ارزیابی موسسه پژوهشی PEW(منتشرشده در سایت همین موسسه + نمودار پایین) نیز نشان میدهد که در فاصله سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹، کتابهای چاپی در مقایسه با کتابهای صوتی و الکترونیکی، محبوبیت خود را حفظ کردهاند. در عین حال، میزان استفاده از کتابهای صوتی از ۱۱ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۲۰ درصد در سال ۲۰۱۹ و کتابهای الکترونیکی نیز از ۱۷ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۲۵ درصد در سال ۲۰۱۹ افزایش داشته است. گرچه در طی این مدت، میزان استفاده از کتابهای چاپی از ۷۱ درصد به ۶۵ درصد کاهش داشته است.
یادداشت دیگر نیز در همان سایت statista (سال ۲۰۱۹) میگوید کتابهای چاپی در عصر دیجیتال همچنان سلطنت میکنند. به تصویر پایین نگاه کنید.
خط نخست این یادداشت صراحتاً اعلام میکند سهچهارم (یعنی ۷۵ درصد) مردم انگلیس همچنان کتاب فیزیکی را بر معادل دیجیتالی آن ترجیح میدهند.
مطلب دیگر در موضوع کتابهای ناشر – مؤلف (self-published books) از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ در ایالات متحده نیز بهخوبی نشان میدهد با وجود آنکه در نشر منابع «ناشر – مؤلف»، موانع زیادی در روند نشر حذف میشود، ولی در عینحال در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۷ روند نشر این منابع در قالب چاپی بسیار بیش از شکل الکترونیکی آن است. به تصویر پایین نگاه کنید.
مقاله دیگری نیز با عنوان «کتابهای چاپی هنوز هم بیش از کتابهای الکترونیکی فروش دارند و دلیل آن چیست؟» در سپتامبر ۲۰۱۹(شهریور ۱۳۹۸) منتشر شده است. سطرهایی از آن را با هم میخوانیم: «بر اساس گزارش سالانه انجمن ناشران آمریکایی، ناشران در سال ۲۰۱۹ در تمام ردهها تقریباً ۲۶ میلیارد دلار درآمد داشتهاند. درآمد ناشی از کتابهای چاپی آنها ۲۲.۶ میلیارد دلار و درآمدشان از کتابهای الکترونیکی ۲.۰۴ میلیارد دلار بوده است. این ارقام هم شامل کتابهای تجاری است و هم کتابهای آموزشی و همچنین داستان.
به گفته مریل هالز، مدیرعامل انجمن فروشندگان کتاب در انگلیس، در حالیکه رسانههای دیجیتال صنایعی مانند تجارت موسیقی را مال خود کرده است، اما مردم هنوز هم خواهان کتابهای فیزیکی هستند. خانم هالز میگوید: به نظر من حباب کتاب الکترونیکی تا حدودی ترکیده است. آمار فروش کتاب چاپی در حال افزایش است. فیزیکی بودن محصول بسیار جذاب است. ناشران یاد گرفتهاند کتابهای فوقالعاده زرقوبرقدار تولید کنند. اغلب طرح جلدهای کتابهای چاپی زیبا هستند. چنین محصولاتی را میتوانیم بهعنوان اشیایی زیبا هم ببینیم.
نمودار پایین هم میزان فروش کتاب در آمریکا در فاصله سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ در ردههای مختلف را نشان میدهد.
پژوهش دیگری در سال ۲۰۱۹ (نمودار پایین) با اطمینان اعلام میکند که فقط هفت درصد آمریکاییهای کتابخوان، کتاب الکترونیک میخوانند؛ این در حالی است که ۳۷ درصد هم گفتهاند «فقط کتاب چاپی» میخوانند.
نکته مهم این است که تحقیق بالا عیناً در سال ۲۰۱۶ هم انجام شده است و نتایج آن با سال ۲۰۱۹ اختلاف چندانی ندارد؛ یعنی هم در سال ۲۰۱۶ و هم در سال ۲۰۱۹ کتابهای چاپی بیشترین اقبال را در بین آمریکاییان دارد.
در جدول زیر هم میبینیم که کتاب تنها رسانهای است که برخلاف فیلم، موسیقی، برنامههای تلویزیون، بازیهای ویدئویی و… اسیر دیجیتالی شدن نشده است و همچنان ۷۶ درصد مردم انگلیس کتاب چاپی را بر دیجیتال ترجیح میدهند. (ستون آخر).
۴. یادمان نرود که …
منظور این نوشته از بررسی مختصر سرانه کتابخوانی در بیرون از ایران، خرید و نشر کتاب کاغذی در عصر دیجیتال این نبود که بگوییم مرغ همسایه غاز است. میخواستیم بر اهمیت «کتاب» و نوستالژی بیپایانش تاکید کنیم و اینکه اگر خواستیم چیزی را پنهان کنیم، آن را لای کتاب نگذاریم! دست آخر اینکه مراقب باشیم شرافت گذاشتن به کتاب باعث نشود که دانشاندوزی جای خود را به انباشت اطلاعات، لذت بردن از خواندن جای خود را با بازی با کتاب و ـ در یک کلام ـ کتابخوانی جای خود را به رفخوانی بدهد. خوب است به تجربه هند، که در این گزارش از آن نام بردیم، توجه کنیم. آیا به راستی زیرساخت های اجتماعی، پیشینه فرهنگی و، مهمتر از آن، مطالبات نسل جدید در کشور ما از هندوستان کمتر است؟!
منبع : ایسنا / یادداشت علیرضا اسفندیاری، کارشناس ارشد علوم سیاسی
رئیس دانشگاه تهران با اشاره به دستور جلسه سیامین اجلاس با موضوع بررسی بودجه دانشگاههای بزرگ خاطرنشان کرد: «در حال حاضر وضعیت بودجه همه دانشگاهها مشخص است، به گونهای که همه در این زمینه با فشار مواجه هستند. بر این اساس، ظرفیت بودجه در سال جاری و آینده باید مورد بررسی قرار بگیرد. با توجه به بودجه پیشبینی شده برای دانشگاهها باید گفت اعداد کسری بودجه بسیار زیاد است».
در آئین افتتاحیه سیامین اجلاس رؤسای دانشگاههای بزرگ کشور که صبح امروز به میزبانی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع بررسی بودجه سال ۱۴۰۰ دانشگاهها برگزار شد، دکتر محمود نیلی احمد آبادی، رئیس دانشگاه تهران و رئیس اجلاس گفت: «از دانشگاه شهید بهشتی برای میزبانی و هماهنگی برگزاری این اجلاس تشکر میکنم. خشنودیم که توانستهایم این نشستها را بهصورت پیوسته برگزار کنیم و البته این رویکرد مهم به همت همه رؤسای دانشگاههای بزرگ کشور صورت گرفته است. باید گفت هم اکنون این اجلاس به عنوان یک نشست معتبر در سطح کشور پذیرفته شده است و برکات بسیاری را به همراه داشته، قطعاً در آینده هم این هماندیشی بسیار مؤثر خواهد بود».
دکتر محمود نیلی احمدآبادی با بیان اینکه تنوعبخشی به منابع مالی دانشگاهها از امکانات متعددی که وجود دارد باید مورد توجه قرار گیرد، گفت: دانشگاهها باید در خصوص تحلیل وضعیت و ارائه راهکارهای مختلفی که میتواند اعتبارات را به طور مستقیم و منابع را به صورت غیرمستقیم افزایش دهد همفکری و همکاری کنند».
وی با اشاره به دستور جلسه سیامین اجلاس با موضوع بررسی بودجه دانشگاههای بزرگ خاطرنشان کرد: «در این نشست، بودجه مهمترین بحث خواهد بود که با حضور نمایندگان مجلس به آن پرداخته میشود. در حال حاضر وضعیت بودجه همه دانشگاهها مشخص است، به گونهای که همه در این زمینه با فشار مواجه هستند. بر این اساس، ظرفیت بودجه در سال جاری و آینده باید مورد بررسی قرار بگیرد. با توجه به بودجه پیشبینی شده برای دانشگاهها باید گفت اعداد کسری بودجه بسیار زیاد است».
رئیس دانشگاه تهران با بیان اینکه ظرفیت بودجه دانشگاهها محدود است، بر تحقق راهکارهای ابتکاری جهت تأمین بودجه تأکید کرد و افزود: «باید در این بحثها به دو مقوله پرداخته شود: یکی موضوعاتی که به طور مستقیم با نقدینگی و افزایش اعتبار در ارتباط هستند و دیگری راهکارهای غیرمستقیم جذب بودجه. یکی از مسائل مطروحه بحث ۵۰ درصد افزایش حقوق کارکنان است که فقط برای امسال حدود ۴۰ میلیارد تومان بار مالی خواهد داشت و ابهام زیادی را به همراه داشته است».
دکتر نیلی احمدآبادی در ادامه تصریح کرد: «باید گفت در حال حاضر اصلاً چنین پولی در دانشگاه وجود ندارد، اما این هم یک انتظاری که ایجاد شده است. یعنی اگر به دانشگاه تهران حتی ۱۰۸ درصد بودجه هم تعلق بگیرد، فقط میتوانیم هزینه امسال را تأمین کنیم. در ضمن اگر بحث متعادل کردن حقوق وزارت علوم و وزارت بهداشت در مجلس تصویب شود برای تأمین این بودجه، پرداخت از محل صرفهجویی دوباره مطرح خواهد شد، اما به واقع بودجهای نیست که بخواهد صرفهجویی شود».
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: «پس یکی اعتبارات مستقیم است و دیگری منابع و استفاده از ظرفیتها و امکاناتی که لزوماً نقدینگی نیست، ولی برای دانشگاهها میتواند کسب ثروت به همراه آورد. در این زمینه میتوان به بحث اجازه وام از بانکها معادل درآمد اختصاصی بانکها، اعتبارات صندوق رفاهی دانشجویی و اخذ اعتبار از معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری اشاره کرد».
رئیس دانشگاه تهران، ادامه داد: «یکی از بزرگترین مشکلات و دغدغههای ما هزینههایی است که بابت تغذیه و مسکن دانشجویان پرداخته میشود. کل مطلق بودجه ما با فاصله زیادی از دانشگاههای معتبر دنیا قرار گرفته است و یکی از مسائلی که باعث عقب ماندن دانشگاههای کشور در بحث بودجه شده، هزینههای بسیاری است که بابت خوابگاه و تغذیه پرداخت میشود. اگر دولت بار هزینه مسکن و تغذیه را از عهده دانشگاهها بردارد و در قالب تسهیلات و یا هر زمینه دیگری این هزینهها را بتواند تأمین کند، کمک قابل توجهی به دانشگاهها خواهد شد».
دکتر نیلی احمدآبادی، در پایان تزریق پول از طریق پشتیبانی فعالیتهای علمی و پژوهشی را یکی دیگر از راهکارهای کمک به تأمین بودجه دانشگاهها برشمرد و گفت: «مدتی است که پیگیر گشایش صندوق پژوهش و فناوری وزارت علوم هستیم تا این اعتبار بتواند به انجام رسالهها و پایاننامهها کمک کند. اگر به فرض اینکه ۱۰ تا ۲۰ درصد این اعتبار در دانشگاهها تحت عنوان پشتیبانی رسالهها و پایان نامهها در نظر گرفته شود، یقیناً عدد خوبی خواهد شد».
بنابر اعلام روابط عمومی دانشگاه تهران؛ در سیامین اجلاس رؤسای دانشگاههای بزرگ کشور، رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شورای اسلامی، رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی، معاون اداری و مالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و رؤسای دانشگاههای بزرگ کشور حضور داشتند.
منبع : ایسنا
معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس گفت: تدریس زبان دوم در کشور ما جدی نیست و حاصل این عدم جدیت این است که افراد با تحصیلات عالی دانشگاهی و مناصب بالای کشوری با اشتباهاتشان سوژه رسانهها و مردم میشوند.
در سالهای اخیر در موارد زیادی اتفاق افتاده که مسئولان دارای مدارک و مناصب بالای دانشگاهی و مملکتی، اشتباهات فاحشی در صحبت کردن به زبان انگلیسی داشتهاند. از محمود احمدی نژاد رییس دولتهای نهم و دهم و تحصیلکرده و عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت گرفته که عبارت «وان دقیقه»، «وان مورمینت»، «وان مینت» را در دانشگاه کلمبیا نیویورک به کاربرد تا محمد جواد آذری جهرمی که سخنرانی خود را با ایرادات فراوان و لهجه نامناسب به زبان انگلیسی خواند و نماینده مجلس شورای اسلامی که در برنامه تلویزیونی از کلمه «آنی تایم آنی ور» استفاده کرد.
از مقامهای سیاسی و صاحب منصب که بگذریم یک بررسی کلی در افراد علمی و دانشگاهی و دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی نشان میدهد که به غیر از برخی از رشتهها و دانشگاههای خاص در باقی موارد فارغ التحصیلان دانشگاهی تسلط خوبی بر زبان انگلیسی ندارند. این مساله قطعاً در جهان تبادلات علمی و دنیای گردش اطلاعات مساله ای جدی است.
فارغ از تخریب کردنهای سیاسی جناحی و طنز و تمسخرهای رسانهای و تخطئه افراد به دلیل نابلدی زبان انگلیسی و اصرار به استفاده از آن، زیاد بودن این اشتباهات، این مساله را به ذهن متبادر میکند که اصولاً مساله آموزش زبان دوم در کشور ما چقدر جدی است و کیفیت آموزش زبان انگلیسی در دانشگاهها در چه سطحی قرار دارد.
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا در سلسله مصاحبه هایی قصد دارد از طریق گفتگو با معاونان آموزشی و اعضای هیات علمی دانشگاههای مختلف به بررسی عملکرد دانشگاهها در این زمینه بپردازد. در نخستین شماره از این پرونده صحبتهای معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس در این رابطه آمده است.
محمدرضا کلباسی معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس در رابطه با چالشهای آموزش زبان دوم در دانشگاههای ایران، اظهارکرد: دانشگاه تربیت مدرس صرفا در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشجو میپذیرد، بنابراین برنامهای برای آموزش زبان انگلیسی در این دانشگاه برای ارزیابی سطح زبان دانشجویان بعد از گذشت ۴ سال وجود ندارد.
وی با بیان اینکه برخی از اساتید تعدادی از منابع و کتب درسی به زبان انگلیسی را برای استفاده دانشجویان معرفی میکنند، گفت: توقع میرود دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری زمان ورود به دانشگاه تربیت مدرس حداقل استاندارهای زبان را داشته باشند.
آموزش زبان به دانشجویان تحصیلات تکمیلی مقدور نیست
معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: دورههای آموزش متفرقه از طریق جهاد دانشگاهی و مؤسسات دیگر در این دانشگاه برگزار میشود و ما نیز از این دورهها حمایت میکنیم اما آموزش زبان به دانشجویان در مقطع تحصیلات تکمیلی برای دانشگاه مقدور نیست.
وی گفت: البته آزمون جامع دکتری تا زمانی که سطح زبان دانشجویان مشخص نشده و موفق به کسب حد نصاب نمره تافل یا آیلتس و آزمونهای مشابه نشده باشند برگزار نمیشود و دانشجویان باید برای ورود به مقطع دکتری از این این مرحله عبور کنند.
معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس افزود: این آزمون به نوعی ارزیابی از سطح دانش زبان انگلیسی دانشجویان است که در مقطع دکتری مکلف هستند تا پایان نیم سال اول مدرک زبان انگلیسی خود را ارائه کنند. در این ارزیابی سطح دانشجویان مشخص میشود و دانشجویانی که نمرات بالای ۵۰۰ کسب می کنند، از سطح خوبی برخوردار هستند.
کلباسی با بیان اینکه در بین اعضای هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در حوزه زبان انگلیسی مشکل حادی وجود ندارد، تصریح کرد: در برخی رشتههای خاص که نیاز به آموزش زبان ندارند اعضای هیات علمی در حد نیاز تسلط دارند و در برخی از رشتههای دیگر نیز اساتید تحصیلکرده خارج از کشور هستند و کاملا به زبان انگلیسی مسلط هستند.
فرصت های مطالعاتی زمینه تقویت زبان انگلیسی برای دانشجویان را ایجاد میکند
وی با اشاره به اینکه فرصتهای مطالعاتی در زمان تحصیل زمینه مناسبی برای ارتقای سطح زبان دانشجویان تحصیلات تکمیلی است،گفت: معمولاً افرادی که از فرصتهای مطالعاتی کوتاه و ۶ ماهه استفاده میکنند بعداز بازگشت از وضعیت دانش زبانی بهتری برخوردارند.
معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس اظهارکرد: در برخی کشورها آموزش زبان دوم جدیت دارد و به عنوان یک رکن اساسی آموزش به شمار میرود، اما متاسفانه در کشور ما این مساله جدی نیست.
وی گفت: در خیلی از کشورها آموزش زبان دوم اصل و رکن اساسی است. به طور مثال در هندوستان تقریباً همه افراد میتوانند انگلیسی صحبت کنند چرا که از سالهای ابتدایی تحصیل دانش آموزان مکلف هستند در کنار زبان مادری، زبان انگلیسی را نیز فرابگیرند. در مراکش نیز زبان دوم زبان فرانسوی است و اغلب افراد به این زبان مسلط هستند. اما در کشور ما این موضوع صرفا به شکل حفظ ظاهر است و از کلاس چهارم ابتدایی آغاز میشود و به هیچ وجه جدی نیست.
دانشجویان تا دوران دکتری ضعف زبان انگلیسی دارند
وی تاکید کرد: آموزش زبان انگلیسی باید از سالهای پیش از دبستان آغاز شود چراکه در این سنین گیرایی زیاد است و فرآیند آموزش سرعت و تأثیر بیشتری دارد و زبان انگلیسی و زبان آموزی در ذهن نسلها جا میافتد. اما نه تنها در سنین کودکی فعالیت جدی در این زمینه نمیشود بلکه در ۱۲ سال دوران مدرسه، ۴ سال مقطع کارشناسی، ۳ سال کارشناسی ارشد و بعد از آن حتی در دوران دکتری نیز دانشجویان ضعف زبان انگلیسی دارند.
کلباسی تاکید کرد: حاصل عدم اهمیت و جدیت در آموزش زبان و هفتهای یک ساعت کلاس برای این درس این میشود که افراد با تحصیلات عالی دانشگاهی و مناصب بالای کشوری زبان انگلیسی بلد نیستند و با اشتباهاتشان سوژه رسانهها میشوند و این نشاندهنده نقص نظام آموزشی است.
جدیت در آموزش زبان انگلیسی نیازمند مصوبه مجلس است
کلباسی خاطرنشان کرد: جدیت در آموزش زبان دوم نیازمند مصوباتی در سطح مجلس است که زبانی را به عنوان زبان دوم مطرح کند و تصویب شود که حتی برخی دروس به این زبان ارائه شود تا آموزش زبان دوم در کشور تقویت شود.
معاون آموزشی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه با اشاره به اینکه با افزایش مراودات بینالمللی نیز میتوان موضوع زبان و زبانآموزی را در کشور تقویت کرد، گفت: البته به نظر میرسد اخیراً نسل جوان نیاز به این موضوع را احساس کردهاند و وقت بیشتری برای این موضوع اختصاص میدهند.
وی افزود: سایتهای مجازی تعداد زیادی زبانآموز انگلیسی دارند به شیوههای خیلی خوبی مطالب را آموزش میدهند. جوانان در حال حاضر به سمت این آموزشها روی آوردهاند.
افراد سطح بالای علمی و سیاسی از دورههای آموزشی زبان استفاده کنند
کلباسی در پایان خاطرنشان کرد: افرادی که در سطوح بالای علمی و سیاسی در کشور قرار دارند میتوانند از دورههای آموزش زبان انگلیسی استفاده کنند و زبان خود را تقویت کنند و در صورتی که چنین امکانی را ندارند بهتر است اگر در مجالس رسمی شرکت میکنند مترجم همراه داشته باشند تا با ادای اشتباه کلمات انگلیسی سوژه رسانهها نشوند.
منبع خبرگزاری آنا
چندی پیش در خیابان انقلاب تهران که تنها خیابان ایران است که با کتاب سروکار دارد به دنبال کتابی میگشتم، دیدم که خانوادهها در پاساژهای کتاب فروشی در به در، در پی خرید کتابهای کمک آموزشی هستند. به ویژه آنهایی که فرزندان کنکوری دارند.
با یکی از پدران این بچهها که بیرون مغازه ایستاده بود تا دختر و همسرش کتاب بخرند، پرسیدم چه اصراری به خرید این کتابها دارید؟ گفت: دست به دلم نگذار که خون است. معلم دخترم گفته است بدون خواندن کتابهای فلان موسسه، در کنکور قبول نخواهید شد یا حداقل جای خوبی قبول نخواهید شد. حتی شما در سایتهایی مثل دیوار هم میتوانید رد پای این کتابها را ببیند. بخشی از مردم به خاطر قیمت بالای این کتابها، دست به دامن کتابهای دست دومی شدهاند که در این سایتها به فروش گذاشته شده است.
بله، به همین راحتی مردم مجبور میشوند برای رفتن بچههایشان به دانشگاه، از این کتابها استفاده کنند. چون به آنها تلقین شده است تنها راه رسیدن به دانشگاه خوب از کتابهای موسسه فلان یا جزوههای بهمان میگذرد.
این یعنی کتابهایی که بچهها در دوران تحصیل به عنوان کتابهای رسمی آموزش و پرورش میخوانند، به هیچ دردی نمیخورد و با خواندن آنها دانش آموزان به توفیقی دست پیدا نمیکنند. واقعا اگر این کتابها به درد نخور است بهتر است آنها را جمع کنید و به بچهها از دوران ابتدایی چند کتاب تست بدهید تا آنها برای کنکور آماده شوند.
این کتابها به بچهها میآموزند که احتیاجی نیست، مسئلهای را یاد بگیرید. احتیاجی نیست علمی را فرابگیرید کافی فقط حفظ کنید تا مثلا در دانشگاه تهران قبول شوید.
برنامههای کنکوری تلویزیون را ببیند تا متوجه شوید چه میگویم. آنها یکسری فرمول را به مخ بچهها پیچ میکنند و میگویند اگر از این روش استفاده کنید، حتما در دانشگاه قبول میشوید .
بچههایی که فقط حفظ کردهاند و یاد نگرفتهاند به دانشگاه میروند و آنجا تازه میفهمند که چقدر نمیدانند.
دلیل حذف نشدن کنکور در ایران خیلی واضح است. صنعتی به راه افتاده است که حسابی پول ساز است. درست مثل کارخانههای اسلحه سازی آمریکایی یا روسی . آنها اگر جهان در آرامش باشد و همه با صلح کنار هم زندگی کنند، بیکار میشوند. آنها وقتی آتش جنگی به پا میشود، لبخند میزنند چون نان خود را در خون مردم میزنند و زندگی میکنند.
خانوادههای کنکوری در ایران هم هزینه میکنند، استرس میکشند، سرکوفت فرزندان خود را برای عدم تهیه کامل این کتابها تحمل میکنند تا جیب برخی پر از پول شود و آنها به ثروتهای آنچنانی دست پیدا کنند.
دردناک تر این که چندی پیش دوستی یک سری از این کتاب ها را می خواست اینترنتی سفارش بدهد و یکی از گزینه ها تخفیف مدیران مدارس بود! این گزینه ناخواسته این شایبه را ایجاد می کند که انگار برخی از مدیران مدارس هم با این شبکه در ارتباط اند. حدسی که امیدوارم درست نباشد چون داستان را اسف بارتر می کند.
تا وقتی سیستم آموزشی در ایران بر این منوال است و کنکور با این شیوه برقرار، نمیشود امید داشت که در این روند تغییر ایجاد شود.
منبع : عصر ایران
رسول ملاقلی پور را می توان یکی از کارگردانان اثرگذار در سینمای دفاع مقدس دانست که با فیلم سازی در هر دو دوره، زمان جنگ و پس از آن، رسالت خویش را به حرفه و کشورش به انجام رساند.
بی شک یکی از مهمترین چهره هایی که در بررسی و اعتبار نام سینمای دفاع مقدس نمی توان نادیده گرفت، رسول ملاقلی پور (زاده ۱۷ شهریور ۱۳۳۴ اردبیل_ درگذشت۱۵ اسفند ۱۳۸۵) است. کارگردانی که اگرچه سهم کوچکی در جوایز داشت (سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلم هر دو برای فیلم هیوا در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر۱۳۷۷و لوح زرین – همان سیمرغ بلورین- بهترین فیلم برای فیلم پرواز در شب در پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر۱۳۶۵) اما سهم بزرگی در ساخت و بازنمایی سینمایی جنگ به نام او صورت گرفته است.
ملاقلی پور فعالیت هنری خود را در سال های آغازین انقلاب با عکاسی غیرحرفه ای آغاز کرد که این هنر وی، در زمان جنگ ایران و عراق به صورتی حرفه ای درآمد و مسیر زندگی وی را به سمت فیلم سازی سینمایی (ابتدا از مستند و سپس به سوی سینمای داستانی) برد؛ پس از تجربه ساخت مستندهای کوتاه از جنگ (و همزمان با جنگ) ملاقلی پور فیلم کوتاه «شاه کوچک» را با دوربین ۱۶ میلیمتری ساخت که موفق شد جایزه بهترین فیلم جشنواره وحدت را از آن خود کند؛ در سال ۱۳۶۳ فیلمی با نام نینوا با دوربین ۱۶ میلیمتری ساخت که اولین فیلم بلند این کارگردان جنگ محسوب می شد. پس از آن یک دوره حرفه ای فیلم سازی در مسیر زندگی ملاقلی پور آغاز می شود که همراه با ساخت طیفی از فیلم های مختلف به لحاظ کیفیت است؛ اگر فیلم «کمکم کن» یا «سفر به چذابه» (که یک شکست در فروش محسوب می شد) را در ته جدول کیفیت فیلم های این کارگردان قرار دهیم، در ابتدای آن می توان فیلم های «قارچ سمی» و« میم مثل مادر» را قرار داد.
بر این اساس شاید یکی از مهمترین علت هایی که سینمای ملاقلی پور نتوانست همرده با سینمای حاتمی کیا مطرح شود و محبوبیت یابد، همین نوسان هایی بود که این کارگردان در دوره حرفه ای و کار خود، از سر گذراند.
بخشی از مهمترین فیلم های تاریخ دفاع مقدس که به کارگردانی و فیلمنامه نویسی ( با الهام گیری از آثار بهرام بیضایی) ملاقلی پور ساخته شده اند، عبارتند از: میم مثل مادر (۱۳۸۵) مزرعه پدری (۱۳۸۱) قارچ سمی (۱۳۸۰) نسل سوخته (۱۳۷۸) هیوا (۱۳۷۷)، کمکم کن (۱۳۷۷)، سفر به چزابه (۱۳۷۴)، نجات یافتگان (۱۳۷۴)، پناهنده (۱۳۷۲)، خسوف (۱۳۷۱)، مجنون (۱۳۶۹)، افق (۱۳۶۷)، پرواز در شب (۱۳۶۵)، بلمی به سوی ساحل (۱۳۶۴) و نینوا (۱۳۶۹).
پیگیری مضامین جنگ و سینمای دفاع مقدس در کار و زندگی ملاقلی پور به حدی بود که برخی او را کارگردانی می دانند که تا آخرین روزهای زندگی هم دست از این مهم نکشید؛ یعنی او را کارگردان متعهدی می دانند که در این راه جان خود را از دست داد؛ ملاقلی پور که همراه با رسول احدی (مدیر فیلمبرداری) به شمال کشور برای نگارش فیلمنامه فیلم بعدی خود «عصر روز دهم» (که آن هم به مقوله جنگ میپرداخت) رفته بود، در ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ بر اثر سکته قلبی جان باخت و آخرین ساخته خود را نیمه تمام گذاشت (البته مجتبی راعی با بازنویسی فیلمنامه ملاقلی پور، بعدها این فیلم را به تهیهکنندگی منوچهر محمدی جلوی دوربین برد)؛ شاید به همین خاطر بود که پس از فوت وی، نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر برای یک عمر فعالیت، به خانواده وی اهدا شد.
آنچه از ملاقلی پور می گویند
«سعید پورصمیمی» بازیگر فیلم «نسل سوخته»، درباره سینمای ملاقلی پور گفته است: به اعتقاد من رسول ملاقلی پور بعد از تجربههای متفاوتی که در ساخت فیلم کسب کرده بود، تازه داشت شکوفا میشد و قصد داشت شکل دیگری از سینما را برای ما به ارمغان آورد اما مرگ اجازه نداد و زود از میان ما رفت.
«جمشید هاشم پور» که در مهم ترین فیلمهای رسول ملاقلی پور بازی کرده، درباره تجربه همکاری خود با این کارگردان گفته است: در فیلمهای بسیاری با رسول ملاقلی پور همکاری کردم و در این همکاری دریافتم که فیلم سازی منضبط و دقیق در کار خود بود و من حالت مرید و مرادی با او داشتم و با کمال میل سر فیلمهای او حاضر میشدم.
«حبیب دهقان نسب» که سابقه همکاری در فیلمهای «سفر به چزابه»، «کمکم کن» و «نسل سوخته»را با ملاقلیپور دارد درباره وی گفته است: او هم مانند بسیاری از کارگردانهای برجسته دنیا سینما را با کنکاش، جست وجو در جامعه، تجربه جنگ و جبهه رفتن و البته تماشای فیلم یاد گرفته بود و انصافا چقدر هم خوب درس پس داده بود. من و رسول چند فیلم را کار کرده بودیم و بارها با این سوال مواجه میشدم که چطور با ملاقلیپور کار میکنم. چون از بیرون او کارگردانی بد اخلاق، تند مزاج، خشن و عصبی به نظر میآمد اما به جرات میگویم در ساخت فیلمهایی که با او همکار بودم نازکتر از گل از او نشنیدم. رسول به وقت خود شوخ طبع و خنده رو بود و گاهی هم از نا مردمی، نا بسامانی گله و شکایت میکرد.
«عزیزالله حمیدنژاد» کارگردان سینمای ایران هم که ساخت فیلمهای دفاع مقدس را در کارنامه دارد، درباره ملاقلیپور گفته است: ملاقلیپور شخصیت صریح و اهل اعتراض بود و سینمای او همین صراحت را داشت و ای کاش فضایی فراهم میشد تا آثار این فیلمساز برای شناخت نسل جوان سینمای ایران نمایش داده میشد. ملاقلیپور با انگیزههای شخصی فیلم میساخت و از مولفههای خود در فیلمسازی، همواره دفاع میکرد.
کارگردانی در دل جنگ
«محرم براتی» منتقد فیلم و مجری طرح سینما سلام (طرح ملی سینمای ایران) در گفت و گو با ایرنا بیان داشت: اولین فیلمی که در سینما و درسن ۶ سالگی دیدم فیلم «افق» بود که بسیار برایم خاطره انگیز و جذاب است و همچنان آن را دوست دارم.
وی افزود: ملاقلی پور آدمی است که در دل جنگ بوده و در آنجا تجریبات متنوعی داشته، تجربیاتی که این انعکاس در فیلم هایش وجود دارد؛ او کارش را از عکاسی جنگ شروع کرده و بیش از «حاتمی کیا» (به رغم این که حاتمی کیا در سینمای ما مولف است) در فضای جنگ و در پشت صحنه جنگ بوده و با این آدم ها حرف زده و زندگی کرده است. ملاقلی پور بیشتر فیلم هایش را زندگی می کرد و بر این اساس، انگار برمی گشت و فیلم هایش را از اول می ساخت.
براتی در ادامه و با تاکید بر کار ملاقلی پور در ساخت فیلم «میم مثل مادر»، تصریح کرد: ملا قلی پور بیشتر از این که دفاع مقدس را بازگو کند، احترام به نقش مادر و زنان است؛ حسن این فیلم آن است که نقش زن را در فضای جنگ که کمتر دیده شده است، به تصویر می کشد؛ به رغم این که زنان نقش پررنگی در جنگ داشته اند، در فیلم های ما کمرنگ هستند و این یکی از نقاط ضعف سینمای دفاع مقدس ما است؛ این که نقش زنان در جنگ را براساس یک موضوع عرفی ( حتی اسم شهیدان زن هم کمتر برده می شود) در داستان ها، فیلم ها و سینماکمرنگ تر کرده است؛ در نتیجه کار ملاقلی پور در این فیلم خیلی خوب بود و به مثابه ادای احترامی به نقش مادری و زنان در جنگ بود.
منبع : ایرنا
نخبگان متخصص را می توان محق ترین افراد صاحب صلاحیت در امر اظهارنظر و تفسیر موضوعات متعدد در جامعه دید؛ آدم هایی که امروز به دلیل فقدان و غیبت آنان، سکان تفسیر و تحلیل امور به دستان افراد دیگری افتاده است.
نخبگان به معنای بخش برگزیدهای از یک جامعه است که از نظر قابلیتها یا تواناییها برتر از بقیه جامعه دانسته میشود؛ در جامعهشناسی و فلسفه سیاسی نخبگان به گروه کوچکی از مردم گفته میشود که با قرار گرفتن در رأس «هرم منزلت اجتماعی» و «امتیازات»، کنترل سهم نابرابر بزرگی از قدرت سیاسی یا ثروت را در اختیار دارند. در مفهوم دیگر نخبگان را می توان به سان متخصصانی در نظر گرفت که قدرت تشخیص و صلاحیت تصمیم گیری در مورد مسائل مختلف را دارند. جامعه ای که نخبگان متخصص را در راس امور خویش دارد، عمدتا از شرایطی به سامان و مساعد در اداره وضعیت عمومی برخوردار است.
به موازات کمرنگ شدن نقش، اهمیت و به کارگیری نخبگان در اجرای امور، ممکن است افرادی سربرآورند که لزوما تخصصی در امور نداشته اما به واسطه این خلا، امکان بروز و ظهور یافته اند؛ نقشی که امروزه سلبریتی ها در جامعه ما ایفا می کنند را می توان مثالی از پررنگ شدن این قشر در ازای به حاشیه رفتن نخبگان دانست.
برخی جامعه شناسان افزایش اهمیت روزافزون سلبریتی ها در جامعه ای مانند ایران را ناشی از خالی شدن از حضور نخبگان در این جامعه دانسته و این موضوع را در آینده نزدیک ضربه زننده می دانند؛ این متخصصان بر این عقیده هستند که در غیاب افراد متخصص، افراد دیگر با ارائه آرا غیرتخصصی و به واسطه قدرت اثرگذاری روی مردم، می توانند جامعه را دچار گمراهی و خسران سازند.
جابه جاییِ نابهجا
آنچه در ادامه می آید گفت وگوی «سعید معیدفر» جامعه شناس با پژوهشگر ایرنا و در رابطه با چرایی غیبت نخبگان در ایران است.
معیدفر در ابتدا ضمن ارائه توصیفی از وضعیت اجتماعی امروز کشور بیان داشت: ما در شرایطی اجتماعی ای هستیم که تا حد زیادی جایگاه نخبگان مورد تخطئه قرار گرفته و سال های سال نقش آنان زیر سوال رفته است؛ در نتیجه تقریبا مدت ها است که خلا حضور نخبگان در جامعه ادامه دارد؛ نوعی از بی تفاوتی و بی تاثیری نخبگان را فراگرفته که یکی از مهمترین دلایل آن همان طور که بیان شد، تخطئه ای است که در مورد آنها در دهه های گذشته پی در پی در این کشور رخ داده.
وی افزود: مورد دیگر بی انگیزه شدن خود نخبگان است؛ به هر حال آنان صاحبان فکر و اندیشه هستند و چون احساس کرده اند که به نقش و جایگاهشان آنچنان که باید توجه نمی شود و تقریبا کنار گذاشته شده اند، از مسیر تاثیرگذاری و مداخله خارج شده اند؛ یا از کشور رفته اند یا گوشه نشین شده و سرشان در کار خودشان است؛ یعنی خیلی درگیر مداخله نیستند و نوعی از زندگی فردی را شروع کرده اند؛ این مساله ناشی از این است که نخبگان درک بالایی از این موضوع دارند که ورود و مداخله آنان صرفا اتلاف وقت است؛ چرا که سال ها بی نتیجه تلاش کرده اند اما این مداخله آنها تاثیری در روند بهبود حوزه های مختلف کشور نداشته است؛ از نخبگان سیاسی گرفته تا نخبگان اجتماعی، علمی و… نوشته اند و نقد کرده اند یا در سیاست گذاری ها مداخله کرده اند و مستقیما در دولت آمده اند و مشاور بوده اند و… ولی متاسفانه به دلیل نقش اندکشان در روند تحولات، توسعه و رشد کشور، آنان کم کم عطای همکاری، مداخله، نقد و تحلیل اوضاع را به لقای آن بخشیده اند.
نویسنده کتاب «جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران»، «نظم اجتماعی در نظریههای جامعهشناسی»، «بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن» و «فرهنگ کار»، تصریح کرد: فقدان نخبگان وضعیت بسیار بدی است که در نتیجه آن، یک جامعه در شرایطی رو به سقوط و هبوط قرار می گیرد؛ و قاعدتا در آن انواع و اقسام فساد و مشکلات فراوان، بحران کارآمدی و امثالهم جامعه را فرا می گیرد و این فقدان آثار مثبتی را در بر ندارند. در چنین شرایطی و در نبود نخبگان، سلبریتی ها عرصه را باز دیده و شاید احساس مسوولیت کرده اند تا وارد امور شوند و نقشی را ایفا کنند.
«مساله دیگر هم این است که متاسفانه در دنیای رسانه ای امروز که در آن رسانه ها نقشی بسیار بزرگتر در تاثیرگذاری بر افکار عمومی پیدا کرده اند، معمولا کسانی (ستاره های سینما، ورزش و یا کسانی که به هرحال بیشتر در تصور عامه حضور دارند) می توانند مهم باشند که دیده می شوند و چشم ها آنان را می بینند؛ بنابراین در نبود نخبگان و قدرت یابی رسانه، سلبریتی ها باز هم بیشتر مورد ارجاع و مراجعه قرار می گیرند و مجموع این مسائل باعث می شود که یک جابه جایی اتفاق بیفتد و سلبریتی ها بتوانند در چنین موقعیتی قرار گیرند».
مشاور اجتماعی وزیر راه و شهرسازی خاطر نشان ساخت: نمی خواهم بگویم این مساله امری منفی است، چون در ذات خود منفی نیست و سلبریتی ها در حوزه خاص خودشان (در عرصه هایی چون بازیگری، ورزش و … )اهمیت دارند و می توانند اثرگذار باشند اما به واسطه حضور نخبگان؛ یعنی سلبریتی ها به دلیل این که بیشتر دیده می شوند و در تصویر هستند، می توانند بهتر و موثرتر پیام ها را منتقل کنند اما در پرتو بهره گیری از نظر صاحبان فکر، اندیشه و تخصص چرا که افق دید نخبگان در حوزه های تخصصی خودشان، فراتر از سلبریتی ها است.
«سلبریتی ها هم بخشی از عامه مردم اند که دارای توانمندی هایی چون نمایش، اجرا و غیره هستند اما آنها نمی توانند قدرت و افق دیدی فراتر از نخبگان داشته باشند؛ نهایتا چون مورد توجه مردم هستند، می توانند به عنوان یک کاتالیزور (ایجاد کننده تعادل) برای انتقال اندیشه های نخبگان عمل کنند، ولی در نبود نخبگان نهایتا سلبریتی ها تاثیرگذار شده اند و البته این اثرگذاری بعضا با مشکلاتی روبروست».
وی افزود: اگر در یک جامعه رشد و توسعه یافته، شخصیت ها را رده بندی کنیم، در ردیف اول باید دانشمندان و اهل فکر، روشنفکران و اندیشمندان قرار بگیرند که تاثیرگذارترین هستند و آنها هستند که می توانند قدرت تشخیص بیشتری راجع به فرایندها داشته باشند و جامعه را به سوی رشد و توسعه رهنمون کنند؛ در درجات پایین تر از آنها سلبریتی ها قرار دارند.
معیدفر تاکید کرد: اما متاسفانه در خلا نخبگان در جامعه ما یک جابه جایی رخ داده و سلبریتی هایی که باید پایین باشند در رده های بالا قرار گرفته اند و این موضوع نوعی از هرج و مرج فرهنگی، فکری و توسعه ای را ایجاد کرده ونوعی از شرایط ناپایدار و بعضا مشکل آفرین را شکل داده است.
«در نتیجه من این موضوع را که اهمیت سلبریتی ها در جامعه ما بیشتر شده، ناشی از بحران های عظیم اجتماعی، فرهنگی و جابه جا شدن جایگاه ها می دانم».
جایگاه علمی ایران بر اساس رتبه بندی یک نشریه علمی از نظر تولید مقاله در رتبه ۲۲ جهان قرار دارد ولی از نظر تعداد مقالاتی که به دلیل نفی حقوق مالکیت معنوی در ژورنالها از درجه اعتبار ساقط میشود، پس از چین در رتبه دوم قرار گرفته است.
جایگاه دانشگاه و هویت دانشگاهی در سالهای اخیر در فضای عمومی و رسانه ها مورد مناقشه ای جدی بوده است. محورها و مسائلی چون تقلب علمی، فساد علمی، کالایی شدن آموزش و حجم انبوه دانشجویان و دانشگاه ها، بی اعتبار شدن جایگاه علم، خرید و فروش متون علمی و حتی مسائلی چون تقلب علمی در سطوح بین المللی موجب می شود تا به دانشگاه و جایگاه آن با نگاهی جدید و از دریچه سرمایه فرهنگی نگریسته شد.
در واقع، زمانی که از سرمایه فرهنگی دانشگاه سخن می گوییم از یک سو به جایگاه فرهنگیِ دانشگاه در سطح کلان و جایگاه آن در هویت دهی به دانشگاهیان توجه داریم و از دیگر سو به توانایی های افراد در درون دانشگاه نظر داریم.
سرمایۀ فرهنگی از این منظر که همواره در شکل تربیتِ یک انسان دانشگاهی ظاهر می شود و تحلیل و بررسی انسانِ دانشگاهی می تواند امکان ها و نواقص سرمایۀ فرهنگی در دانشگاه های ایران را توضیح دهد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سرمایه فرهنگی مشخص می کند که دانشگاه چگونه انسانی را تربیت کند و این انسان دارای چه توانایی های خاص و با دوام ذهنی باشد که او را از سایر اقشار متمایز می کند.
بدون سرمایۀ فرهنگی امکان تربیت انسان دانشگاهی وجود ندارد و آسیب دیدن سرمایۀ فرهنگیِ دانشگاه می تواند دانشگاه را از منطق و بنیانِ اصلی خود دور ساخته و آن را در فضای بازار یا زندگیِ روزمره ادغام نماید. از این رو مسئلۀ سرمایۀ فرهنگی دانشگاه مسئله ای است که با تربیت فردِ کارآمد دانشگاهی با عنوان انسان دانشگاهی شناخته می شود.
فعالیت آموزشی و تولید نابرابری
فعالیت های آموزشی کارکردهای خواسته و ناخواسته متعددی دارد که یکی از کارکردهای ناخواسته فعالیت های آموزشی، تولید نابرابری در جامعه است. به عبارتی توسعه دانشگاه به لحاظ کمی و افزایش ورودی و خروجی به دانشگاه هرچند می تواند سطح سواد عمومی در جامعه را ارتقا ببخشد اما به لحاظ کیفی دارای ابعاد متنوعی است.
حضور هزاران فارغ التحصیل در مقاطع مختلف طی یک سال نه تنها متناسب با نیاز جامعه نخواهد بود بلکه به عنوان ابزاری برای ایجاد تمایز در جامعه نیز محسوب می شود. چنانچه «پیر بوردیو» جامعه شناس سرشناس فرانسوی معتقد است فعالیت های آموزشی به خصوص در دانشگاه ها می توانند به عرصۀ رقابتی بزرگی بدل شوند که برای کسب سرمایه های فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرند که این کار غالباً با توزیع نابرابر و الگوهای متفاوت دسترسی به انواع سرمایه های دانشگاهی میسر می شود که می توانند بستری برای نابرابری فراهم سازند.
برای مثال زمانی که دستیابی به مدارک دانشگاهی تابعی از موقعیت اقتصادیِ افراد می شود، دانشگاه تبدیل به عرصه ای برای بازتولید نابرابری های اقتصادی و البته فرهنگی می شود. وقتی که داشتن هویت دانشگاهی (اعم از چاپ مقاله، کتاب، هیئت علمی شدن و…) از منطقِ رانت، توزیع نابرابر فرصتها و… تبعیت کند آنگاه دانشگاه در عمل، بازتولید کنندۀ نابرابریهای موجود در جامعه خواهد بود. به این ترتیب سرمایه های فرهنگیِ دانشگاه در منطقِ ساختار قدرت دانشگاه قابل بررسی است و مسئلۀ اساسی نحوه اداره دانشگاه ها و توزیع فرصتها در بین افراد است.
عادتواره های دانشگاهی و تعیین هویت
ایجاد هویت دانشگاهی اصولاً از طریق عادتواره های دانشگاهی صورت می گیرد که این عادتواره ها به عقیده بوردیو مجموعهای از امیال، آرزوها و شیوه های تفکر است که چگونگی ادراک شخص از جهان اجتماعی و شیوه های واکنش به آن را تعیین می کند. معمولاً میان انسانهایی که پیشینه و زمینۀ مشابهی (از لحاظ طبقۀ اجتماعی، دین، ملّیت، قومیت، تحصیلات و حرفه) دارند این عادتواره ها مشترک است. لذا عادتواره های دانشگاهی به معنای مجموعه ای از رفتارها و نگرشها است که افراد در میدانِ دانشگاه به دست می آورند و بدین وسیله خود را از دیگران متمایز میسازند.
عادتوارۀ دانشگاهی در بستر سرمایه های دانشگاه منجمله سرمایۀ فرهنگی شکل می گیرند. برای مثال داشتن اخلاق علمی، تبعیت از هنجارهای علم و… عادتواره هایی است که افراد در میدان دانشگاه ها بدست می آورند و از این طریق دارای هویت و سرمایه های فرهنگی می شوند.
با این رویکرد دانشگاه همواره به عنوان عنصری از میدان علم در نظر گرفته می شود که دیدگاه های اجتماعی، آموزشی و معرفتشناسی را شکل داده و در کنشها مجسم می کند. بررسی تحقیقات نشان می دهد که مجموعه ای از مسائل در میدان علم وجود دارند که مانعی جدی بر سر تربیت انسان دانشگاهی محسوب می شوند که تربیت انسان دانشگاهی به عنوان جدیترین محور فهم سرمایۀ فرهنگی دانشگاه است اما بررسی تحقیقات در چارچوب سرمایۀ فرهنگی دانشگاه نشان می دهد که وضعیت سرمایۀ فرهنگی دانشگاه در وضعیت مناسبی نیست.
تارنمای «مؤسسه نیچر»، اول نوامبر سال ۲۰۱۶ اعلام کرد این مؤسسه دریافته، ۵۸ مقاله نوشتهشده از سوی ۲۵۸ محقق ایرانی در هفت نشریه علمی به دلایلی همچون دستکاری در روند پژوهش و تخصیص نامناسب نویسندگان، وارونهنمایی دستاوردها و سرقت علمی از سوی ناشر مجله معتبر علمی نیچر به حالت تعلیق درآمدهاند. مجله «ساینس» نیز پیش از این در مقالهای با عنوان «ایجاد اصول اخلاق علمی در ایران»، به مسأله سوءاستفادههای علمی نویسندگان ایرانی که در دو، سه سال گذشته افشا شده، نوشت: «جایگاه علمی ایران از نظر تولید مقاله در رتبه ۲۲ جهان قرار دارد ولی از نظر تعداد مقالاتی که به دلیل سرقت ادبی در ژورنالها از درجه اعتبار ساقط میشود، پس از چین رتبه دوم را دارد.»
مسئلۀ تقلب علمی در ایران و تمرکز رسانه ها و مجلات خارجی روی آن (با هر نیت و انگیزهای که باشد) اعتبار و سرمایۀ فرهنگی دانشگاه در ایران را در مجامع بین المللی مخدوش می سازد و اگر بتوان وجهی از سرمایۀ فرهنگی دانشگاه را به هویت علم و دانشگاه ایرانی در سطوح جهانی مرتبط ساخت، یکی از عمده ترین موانع پیشرفت آن را، با نظر به این گزارشات، باید در مسئلۀ انتحال و تقلب علمی در مجلات بینالمللی جستجو کرد.
بر مبنای شاخص های ارائه شده از سوی «آرش حیدری» جامعه شناس و مدرس دانشگاه پیرامون این مسئله، فرهنگ نقد، ارتباطات علمی، آزاداندیشی، ارزش مدارک دانشگاهی، هویت علمی و … در دانشگاه وضع مناسبی ندارد چرا که هیچ آیین نامه مشخصی در این زمینه وجود نداشته و به تبع آن وضعیت آزاداندیشی هم وضعیت مناسبی ندارد. نتایج تحقیقات وی نشان می دهد که دانشگاه در مجموع ارتباط مناسبی با جامعه و سایر حوزهها برقرار نکرده و در زمینۀ اخلاق علمی دارای وضعیت نامناسبی است، ضمن این که توجه و برنامۀ مشخصی نسبت به نخبگان وجود نداشته و نهاد دانشگاه هم فاقد استقلال کافی است چرا که غلبۀ ایدئولوژی بر دانشگاه مانع آزاد اندیشی شده و خلاقیت را با محدودیت روبرو می کند.
بدین ترتیب، سرمایۀ اجتماعی-فرهنگی دانشگاه تقلیل یافته، فعالیتهای داوطلبانه و مشارکت جویانۀ دانشجویان هم تنزل یافته و در نتیجه آموزش هم کالایی می شود. به عبارت دیگر دانشگاه در اجتماعی کردن کنشگران خود و هویت دهی به آنها برای ایجاد انسان دانشگاهی دارای بدکارکردی است که این بدکارکردیها از زمینه هایی ساختاری ناشی می شوند که بدان ها اشاره شد.
با این اوصاف وضع موجود تولید انسان دانشگاهی وضع مطلوبی نیست و با نظر به رشد و گسترش کمی آموزش، فرایند خصوصی سازیِ آموزش و پولی شدن دانش، حجم انبوه دانشجویان و منطق مقاله نویسی و پایاننامه نویسی، نرخ تقلب علمی و الگوهای انسجام و هویت بخشی دانشگاهی به نظر می رسد می توان ادعا کرد که روند هویت زدایی از کنشگران درون دانشگاه روند رو به رشدی است و در آینده این مسئله بحرانی تر هم خواهد شد.
قرار گرفتن این بحران ها در کنار سبک زندگی دانشجویان، بیکاری فارغ التحصیلان، بالا رفتن سن ازدواج و بحران های روحی دانشجویان از یک سو و ساختار و نظم حاکم بر دانشگاه از سوی دیگر نشان می دهد که با تداوم روند فعلی دانشگاه دچار بحران هویتی عمیق خواهد شد و در انتقال ارزشها و اجتماعی کردن به بن بست خواهد رسید و در نهایت منطق بازار بر منطق دانشگاه غلبه کرده و نرخ مهاجرت و ناکامی نخبگان نیز بالاتر خواهد رفت.
اما زمینه ها و امکاناتی هم برای پیشگیری از این روند وجود دارند برای مثال در اسناد بالادستی زمینه های متعددی برای حفظ و جذب و هویت دهی به نخبگان پیشبینی شده و منطق توزیع فرصتهای علمی (مانند جذب هیئت علمی) را در نسبت با منطق شایستگی تعریف کرده اند. بالا بردن تعداد اعضای هیئت علمی که از دل نخبگان و نیروهای کارآمد درون دانشگاه تولید شده اند یکی از راهکارهای مهمی است که میتواند سرمایه های فرهنگی دانشگاه را بالا برده و حجم انبوهی از نخبگان خارج و داخل از کشور را که دارای این پتانسیل هستند را هویت بخشیده و سرمایه فرهنگی دانشگاه و پیرو آن وضعیت تربیت انسان دانشگاهی را ارتقا ببخشد که این امر منوط به اجرای سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی و گره زدن منطق توزیع فرصتها به شایستگی ها است.
الیور استون در آخرین ساخته های خود قدرت و جسارت آثار دوره ابتدایی و دوره میانی خود را ندارد و آن درهم تنیدگی معنادار فرم و محتوا در آثاری همچون قاتلین بالفطره یا درها جای خود را به نگاهی سراسر ایدئولوژیک ساختاری بی رمق داده است. وی در مصاحبه های خود عنوان کرده که مایل است همچنان در قالب سینمای مستند به سراغ شخصیت های سیاسی جنجالی برود؛ با این تفاسیر به نظر می رسد که دوران سینمای داستانگو و چالش برانگیز الیور استون به سرآمده باشد.
معدود کارگردانی را شاید بتوان در تاریخ سینما یافت که همانند الیور استون علیه نظام و سیاست های کشورش این همه فیلم ساخته باشد. الیور استون یک فیلمساز سیاسی است. آدمی رادیکال و یک دنده که تمام زندگی هنری خود را وقف نقد سیاست های دوران دور و نزدیک آمریکا کرده است. در طول این سال ها نظر الیور استون پیوسته به حزب دموکرات نزدیک تر بوده و جمهوری خواهان را سرزنش کرده است، هر چند طی انتخابات اخیر آمریکا وقتی از او پرسیدند آیا فیلمی علیه دونالد ترامپ خواهدساخت یا نه، پاسخ داد: چرا فیلمی درباره افکار شیطانی کلینتون های شیاد نسازم؟
الیور استون همیشه جدا از کار فیلمسازی خود در کمپین ها و مناظره های سیاسی نیز بسیار فعال بوده و عقاید خود درباره وضعیت و استراتژی آمریکا برای رسیدن به نظم نوین جهانی را آشکارا بیان کرده است.
استون بعد از چند تجربه در عرصه فیلم های ژانر وحشت با فیلم سالوادور به سراغ سیاست آمد؛ فیلمی درباره یک عکاس جنگ که حالا به وضعیت فاجعه باری دچار شده است. در پلاتون استون نوک پیکان انتقادی خود را به سمت جنگ ویتنام هدف گرفت و کوشید نشان دهد چگونه جنگ می تواند از انسان ها شیاطینی هولناک بسازد و روحشان را نابود کند. او در متولد چهارم جولای هم به سرنوشت سربازان برگشته از جنگ ویتنام توجه نشان داد و اثرش بازتابی بود از تاثیر مهیب جنگی بی فایده بر روح و جسم این افراد. کم کم نقدهای الیور استون افشاگرانه تر و صریح تر شد: وال استریت. این فیلم پشت پرده یک اقتصاد بیمار را به تصویر می کشید و قاتلین بالفطره نهادینه شدن خشونت در جامعه و ناکارآمدی پلیس را نشان می داد. اما نخستین فیلم استون مبتنی بر واقعیت های تاریخ سیاسی آمریکا جی اف کی بود؛ فیلمی درباره دوران ریاست جمهوری کندی که مسئولیت ترور او را بر گردن حزب جمهوری خواه می انداخت. بعدها استون همین نظریه را به شکلی صریح تر در نیکسون تکرار کرد و او را در قامت هیولایی مخوف جلوه داد که برای اهداف سیاسی خود از هیچ کاری فروگذار نکرد. دبلیو با همین رویکرد دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش را به تصویر می کشید و عاقبت با رویکردی مشابه مایکل مور مستند ساز، تاریخ ناگفته ایالات متحده را ساخت تا تز خود را درباره تاریخ مملکتش به طور کامل ارائه دهند.
الیور استون طی سالیان اخیر از آن فاز هنری و تکان دهنده کارهای اولین خود قدری فاصله گرفته و سیاست به تمام فکر و ذکرش بدل شده است. او فیلم می سازد تا با سیاستمداران و تاریخ کشورش تسویه حساب کند و رسوا کردن چهره های سیاسی برایش به یک هدف تبدیل شده است.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به منظور واکاوی فیلمشناسی الیور استون در ۲ بخش به بررسی فیلم های وی پرداخته است. در این بخش که بخش پایانی فیلمشناسی استون محسوب می شود، ادامه فیلم های بلند داستانی وی مرور شده است:
بهشت و زمین ۱۹۹۳
فیلم بهشت و زمین ادامه ای جسورانه در مسیر ساخت سه گانه ای بود که اضمحلال درونی و تدریجی کهنه سربازان را در کنار رنج مکرر بومیان جنگ زده به تصویر کشید. آنچه در شکل گیری نگاه انتقادی و در عین حال جزییات محور استون به مسائل نقش بسزایی داشت حضور خود او در جنگ ویتنام و مواجهه چهره به چهره او با تبعات و اثرات جنگ بر سربازان و مردم جنگ زده بود.
الیور استون در ۱۹۹۳ میلادی با ساختن فیلم ضدجنگ آسمان و زمین (در دوبله فارسی با عنوان بهشت و زمین) سهگانه خود درباره ویتنام را تکمیل کرد. این فیلم که این رویداد تاریخی را از دید یک زن ویتنامی روایت میکند، بر اساس کتاب خاطرات له لای ساخته شده؛ کتابی که عنوان فرزند جنگ و زن صلح را بر خود دارد. این فیلم نه با استقبال چندان منتقدان روبرو شد و نه از لحاظ گیشه موفق بود.
قاتلین بالفطره ۱۹۹۴
الیور استون بارها به انحای مختلف به سازوکار پروپاگاندایی رسانه های آمریکایی که سعی در مخدوش و پنهان کردن چهره کریه جنگ دارند تاخته است. نمود بارز و در عین حال هنرمندانه حضور همه جانبه رسانه ها در زندگی مردم فیلم جنجال برانگیز قاتلین بالفطره است؛ فیلمی با فیلمنامه ای از کویینتین تارانتینو فیلمساز آمریکاییکه به خوبی نشان می دهد چگونه جنایاتی شنیع با نقش مداخله گرایانه رسانه ها تبدیل به اسباب سرگرمی تفکر جمعی می شوند. چهره برهنه خشونت در این فیلم که مخاطبان شیفته رؤیای امریکایی را شوکه کرد در حقیقت چهره عریان و بدون بزک دوزک های معمول از جامعه ای بود که با وجود گذار از سال های ملتهب جنگ همچنان در خشونتی گریزناپذیر دست و پا می زند.
این فیلم داستان ۲ قربانی ناملایمات روانی دوران کودکی را روایت میکند که در بزرگسالی عاشق یکدیگر میشوند و مرتکب یکسری قتلهای زنجیرهای میشوند و رسانههای جمعی با بیمسئولیتی از آنها تجلیل میکنند.
نیکسون ۱۹۹۵
استون که در فیلم جیافکی به سرنوشت جان اف کندی پرداخته بود، در ۱۹۹۵ میلادی با ساختن فیلم نیکسون سراغ یکی دیگر از روسای جمهور آمریکا رفت که نام او با ماجرای رسواییبرانگیز واترگیت پیوند خورده است. آنتونی هاپکینز بازیگر هزار چهره سینما ایفاگر نقش نیکسون در این فیلم بود. نیکسون اگر چه مورد ستایش منتقدان قرار گرفت اما فروش چندانی نداشت و از لحاظ گیشه ناموفق بود. این فیلم داستان زندگی رئیس جمهور سابق ایالات متحده ریچارد نیکسون از دورانی که یک پسر جوان بود تا زمانی که ریاست جمهوری اش با شرمساری پایان یافت است…
این فیلم کاندیدای ۴ اسکار (کاندیدای اسکار بهترین موسیقی-کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی-کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن-کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد) در ۱۹۹۶ میلادی شد.
دور برگردان ۱۹۹۷
دور برگردان بخشی از تلاش استون در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ میلادی برای قصهگوئی و تثبیت در مقام یک فیلمساز همه فن حریف است. شاید مهمترین ویژگی فیلم هم همین باشد. اینکه استون فریادش را نه بر سر هیچ سیاستمدار یا گروه خاصی، که بهسر خودش میکشد و اینگونه است که فیلمش پر از عصبیتی است که غیر قابل کنترل مینماید. فیلم خط داستانی آشنائی دارد؛ تا آن حد که بسیاری معتقدند چرخش کامل بازسازی رد راک وست (جان دال، ۱۹۹۲) است، هر چند استون در عنوانبندی فیلم این موضوع را گردن نمیگیرد و کار را یک اثر اریژینال میداند. اینجا بازیگران و سبک فیلمبرداری، در خدمت عصبیت و سبک و سیاق بدوی فیلم است و لوکیشنهای بیابانی هم تا حد زیادی به آثار وسترن تنه میزنند. جدا از اینها، آنچه قابل یادآوری است کلر دینز در نقش کوتاه و متفاوتی است که در یادها میماند.
هر یکشنبه کذایی ۱۹۹۹
فیلم هر یکشنبه کذایی any given Sunday، محصول کشور آمریکا و در ژانر اکشن ورزشی قرار می گیرد. در این فیلم آل پاچینو، کامرون دیاز و دنیس کواید به هنرمندی پرداختهاند. فیلم داستان پشت صحنه تلاشی است برای زندگی و مرگ در دنیای گلادیاتور های مدرن (ورزشکاران) و کسانی که آنها را هدایت می کنند و …
در این فیلم هر یکشنبه کذایی، آلپاچینو در نقش یک مربی فوتبال آمریکایی بازی میکند. تیم وی یک تیم بسیار حرفهای است و آنها چند دقیقه قبل از بازی بسیار مهمی که پیش رو دارند، یک جلسهای با یکدیگر گذاشتهاند. آلپاچینو در تلاش است که شاگردان خود را تهییج کند و به آنها انگیزه بدهد. قبل از این صحنه، در فیلم نشان داده میشود که شاگردان تیم آلپاچینو، در حال دعوا با یکدیگر بودند و تیم بهطورکلی از هم پاشیده بود. بنابراین آلپاچینو در این صحنه تلاش میکند که تیم را دوباره جمعوجور کند تا آنها بتوانند با یکدیگر همکاری کنند و در این بازی مهم، پیروز شوند.
اسکندر ۲۰۰۴
فیلم معروف اسکندر در ۲۰۰۴به نمایش درآمد که محصول مشترک آمریکا، آلمان و بریتانیااست. این فیلم سرگذشت اسکندر کبیر را از کودکی تا مرگ روایت میکند. این فیلم که با بودجهای هنگفت بالغ بر ۱۵۵ میلیون دلار ساخته شد، با واکنشهای گوناگونی روبرو شد. برخی منتقدان آن را تحسین کردند و برخی دیگر آن را به عنوان یکی از آثار ضعیف استون ارزیابی کردند.
فیلم آن قدر ضعیف بود که نامزد ۶ جایزه تمشک طلایی شد که هرسال به بدترین های سال هالیوود اهدا می شود: نامزد بدترین بازیگر برای کالین فارل (برنده: جرج دبلیو بوش برای فارنهایت ۹/۱۱)، نامزد بدترین بازیگر زن برای آنجلینا جولی، نامزد بدترین کارگردان برای الیور استون، نامزد بدترین فیلمنامه باز هم برای الیور استون، نامزد بدترین بازیگر نقش مکمل مرد برای وال کیلمر(برنده: دونالد رامسفلد برای فارنهایت ۹/۱۱) و نامزد بدترین فیلم سال.
سایت معتبر سینمایی آی ام دی بی نمره ۵.۷ از ۱۰ را به این فیلم داده و منتقدین سرشناسی چون راجرایبرت فقط ۲ستاره به فیلم ۱۵۵ میلیون دلاری وارنر دادند. این فیلم با اقبال مخاطبان هم مواجه نشد. عده ای گفتند مشابه سقوط امپراطوری اسکندر، این فیلم سقوط الیور استون بود.
مرکز تجارت جهانی ۲۰۰۶
پنج سال پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر بود که الیور استون فیلم مرکز تجارت جهانی را ساخت. این فیلم در سبک مستند درام تهیه شده و نیکلاس کیج (تصویر)، ستاره معروف هالیوود، بازیگر نقش اصلی در آن است. مرکز تجارت جهانی فاجعه یازدهم سپتامبر را نه از زاویهای سیاسی، بلکه از دید ۲مأمور پلیس دنبال میکند که برای نجات جان دیگران جان خود را به خطر میاندازند.
در این فیلم ماجرای ۲ مامور پلیس نیویورکی را میبینیم که نخستین امدادگرانی بودند که بعد از برخورد هواپیمای تروریستها خود را به ساختمانها رساندند و آخرین انسان هائی بودند که نزدیک به ۲۴ ساعت بعد از فاجعه، زنده از زیر آوار بیرون کشیده شدند. داستان فیلم، از رسیدن آنها به برج ها در سحرگاه ۱۱ سپتامبر شروع می شود و آنچه بر این ۲ و خانوادههای آنها گذشت را در بر میگیرد.
در بیشتر نقدها، منتقدان آمریکائی به جنبه استثنائی این فیلم در میان آثار آلیور استون اشاره کرده اند که اغلب فیلم های سابق او تصویرسازی عقیدهمند و احساساتی در باره شایعات سیاسی تاریخ معاصر به خصوص تاریخ دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دوران جوانی خودش هستند، از جمله در باره قتل جان اف کندی و ماجرای استیضاح ریچارد نیکسون، اما استون در این فیلم کوشیده است تسلط خود در داستانگوئی در سینما را برای روایت ماجرائی واقعی به کار بگیرد، ماجرائی که همه بازیگران آن زنده هستند و خاطرات آنها از فاجعهای که پنج سال پیش روی داد هنوز داغ و لمسشدنی است.
دبلیو ۲۰۰۸
فیلم W یک بیوگرافی درباره جرج بوش است و به گفته استون، فیلمی ضد بوش نیست و فقط می خواهد زندگی او را به تصویر بکشد. اولیور استون اعلام کرد که این فیلم گردآوری لحظات مهمی است که موجب شدند او ۲ بار رئیس جمهوری شود. او می گوید: من می خواهم پرتره ای درست و وفادار به این شخص بسازم. این که چگونه او توانست از یک فرد الکلی به ریاست جمهوری نخستین قدرت جهانی دست پیدا کند، یکی از نکاتی که استون به آن توجه کرده، زندگی شخصی بوش و به ویژه روابطی است که او با پدرش داشت.
دوران جوانی و تغییر دین به مسیحیت، مسائل دیگری است که استون در زندگی بوش به آنها می پردازد تا به گفته خودش تصویری عادلانه و واقعی از او ترسیم کند. آنچه که بیش از همه برای استون در این فیلم مهم است، رسیدن به مسئله اعتقاد بوش است به این که:خدا خواسته که او رییس جمهور شود و در واقع خدا او را به سوی جنگ عراق هدایت کرده است!.
فیلمنامه W را استانلی وایزر نوشته است. کسی که پیش از این در فیلم وال استریت نیز با استون همکاری کرده بود. البته این فیلم و فیلمنامه آن درگیر مشکلات اعتصاب فیلمنامه نویسان هالیوود شد. هرچند که وایزر این فیلمنامه را پیش از آغاز اعتصاب نوشته بود اما به هر حال نیاز به تغییرات و اصلاحاتی داشت که با آغاز اعتصاب طولانی نویسندگان، متوقف ماند و به همین دلیل ساخت فیلم کمی به تعویق افتاد.
اولیور استون برای نقش جرج بوش، جاش برولین را انتخاب کرده است. کسی که در سال های اخیر در فیلم های مطرحی حضور داشته و با حضور در فیلم های پیرمردها سرزمینی ندارند و گنگستر آمریکایی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. دلیل انتخاب او شباهتی است که او کم و بیش به جرج بوش دارد و البته این شباهت با گریم بیشتر هم شد. استون درباره انتخاب برولین گفته است:جاش برولین خوشقیافهتر از بوش است اما همان اشتیاق و کاریزمایی را دارد که آمریکاییها بوش را با آن می شناسند. بوش تا حدی فیس و افادههای ستارههای قدیمی سینما را دارد!
وال استریت: پول هرگز نمیخوابد ۲۰۱۰
الیور استون پس از ساختن فیلمهای دبلیو درباره زندگی جرج دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا و مستند جنوب مرزبار دیگر به سوژه بازار بورس پرداخت. او ادامه فیلم وال استریت را در ۲۰۱۰ میلادی تحت عنوان وال استریت: پول هرگز نمیخوابد ساخت و این بار هم با مایکل داگلاس همکاری کرد.
در حالیکه اقتصاد جهانی در آستانه فاجعهای بیسابقه قرار دارد، کارگزار جوانی از وال استریت با گوردن جکوِ کهنهکار اما بدنام همکار میشود تا مأموریت دوجانبهای را به سرانجام برسانند. آنها از یک سو میخواهند جامعه مالی را از سرنوشت شومی که در راه است مطلع سازند و از سوی دیگر به هویت کسی پیببرند که مسئول مرگ پیشکسوتِ سابقِ کارگزار جوان بوده است.
دقت داستان در به کارگیری مفاهیم بورس و سرمایه گذاری باعث شده است که این فیلم به عنوان یکی از فیلم های مدیریتی که دانشجویان رشته های مدیریت و ام بی ای باید آن را تماشا کنند، معرفی شود.
وحشیها ۲۰۱۲
وحشیها Savages فیلمی در ژانر جنایی و مهیج محسوب می شود که بر اساس رمانی به همین نام نوشته دان وینسلو ساخته شده است. رمان دن وینسلو با نام وحشی ها/Savages به قدری پر فروش و جذاب بود که از مدت ها قابل تصور بود که روزی فیلمی براساس آن ساخته شود. وینسلو در رمان جنجالی خود به سراغ کلیشه های کلاسیک دنیای دلالان مواد مخدر رفت و زندگی خشن و جنسی آنها را به تصویر کشید و در انجام این کار چنان قلم روانی داشت که تمامی خوانندگان را مجذوب خود کرد. اما کمتر کسی نزد خود فکر می کرد که در برگردان سینمایی این اثر فردی چون اولیور استون بخواهد بر صندلی کارگردانی آن تکیه بزند.
وحشی ها فیلمی است که استون بهتر از هر کارگردان دیگری می داند که چطور باید از پس آن برآید. دنیای کارتل ها و دلالان مواد مخدر موضوعی است که استون استادانه می تواند آن را روایت کند اما در وحشی ها آشفتگی هایی در فیلمنامه به چشم می خورد که ارزش کار را تا حدود زیادی از بین برده است. وحشی ها اگرچه در مقایسه با ساخته های وحشی صفت استون در سال های دور ملایم تر و کلیشه ای تر هست، اما هنوز هم می توان ردپای آشنای استون نظیر سیاه و سفید کردن ناگهانی فیلم و خشونت های لحظه ای را در آن مشاهده کرد.
اسنودن ۲۰۱۶
این فیلم بر اساس ماجراهای ادوارد اسنودن افشاگر برنامههای جاسوسی سایبری ایالات متحده آمریکا ساخته شده است و پس از ۲ سال تأخیر، در ماه سپتامبر ۲۰۱۶ به نمایش عمومی درآمد. در این فیلم داستانی، جوزف گوردون لویت نقش ادوارد اسنودن را بازی میکند. شیلین وودلی، ملیسا لیو، زکری کینتو و تام ویلکینسون بازیگران دیگر این فیلم هستند.
فیلمنامه این فیلم، که به وسیله خود الیور استون نوشته شده، بر اساس کتاب پروندههای اسنودن؛ جزئیات ماجراهای تحت تعقیبترین مرد جهان نوشته لوک هاردینگ، روزنامهنگار گاردین بودهاست.
الیور استون برای تهیه این فیلم چند بار به مسکو سفر و با خود ادوارد اسنودن دیدار و گفتوگو کرد. این فیلم با بودجهای بالغ بر حدود ۵۰ میلیون دلار ساخته شده و نمایش عمومی آن در سینماهای آمریکا در روز ۱۶ سپتامبر (یک روز پس از هفتادمین سالگرد تولد الیور استون) آغاز شد.
محمد ایوبی را می توان از جمله نویسندگان فرمالیسم معاصر نامید. او حتی قبل از انقلاب که بخش زیادی از داستاننویسان ما به محتوای صرف می پرداختند، به فرم قصهنویسی توجه ویژهای داشت. علاوه بر آن، توجه به مسائل اقتصادی و فرهنگی جنوب، استفاده از آداب و اعتقادات و باورهای فولکلوریک مردم جنوب در آثار ایوبی به چشم میخورد.
محمد ایوبی متولد ۱۳۲۱ خورشیدی در اهواز، دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و دبیر بازنشسته آموزش و پرورش بود. همچون بسیاری دیگر از نویسندگانی که از خوزستان برآمدهاند، اغلب آثار محمد ایوبی نیز به جنوب و خوزستان میپردازد. چنانکه ایوبی در جایی گفته است: دهه ۴۰خورشیدی، دوران پارادوکسیکال حیرت است که بر نویسندگان جوان دهه ۴۰ خورشیدی جنوب به خصوص خوزستان تحمیل میشود و این سلطه اقلیمی خاص است که خواه ناخواه نویسندگان را جذب خود میکند.
سه گانه آواز طولانی جنوب، مجموعه داستان های شکفتن سنگ، پایی برای دویدن و داستان بلند راه شیری از مهم ترین آثار ایوبی است. این داستاننویس همچنین برای رمان صورتکهای تسلیم به عنوان نامزد بخش داستان دومین دورهی جایزهی ادبی جلال آل احمد معرفی شده بود. از محمد ایوبی تا کنون چند رمان و مجموعه داستان منتشر شده و ۲ رمان طیف باطل و مجموعه داستان جنوب سوخته پیش از انقلاب به دست ممیزان دوران به مقوا بدل گشتهاند. ایوبی همچنین مجموعه مقالاتی به نام جان شکر دارد که دربرگیرنده یادداشت های وی هنگام اداره صفحه ادبی روزنامه سلام است.
ناشر کتاب های ایوبی همچنین درباره کارهای دیگر وی که در نشر افراز منتشر شده است، گفت: محمد ایوبی، نویسنده خوبی بود و آثارش هر کدام قابل بررسی و تامل است؛ از جمله آنها میتوان به «مرد تشویشهای همیشه» بر اساس زندگی فردوسی و «صورتکهای تسلیم» که بر اساس زندگی عینالقضات همدانی نوشته شده است، اشاره کرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا همزمان با بیست و دوم شهریور سالروز تولد محمد ایوبی به واکاوی زندگی شخصی و حرفه ای و همچنین بررسی سبک نوشتاری و آثار این نویسنده معاصر پرداخته است:
زندگی شخصی ایوبی
دوستان دوره جوانی ایوبی خاطرههای زیادی از دوران عاشقیِ او به یاد دارند و این چنین درباره اش روایت کردند که ایوبی با عشق ازدواج کرد. مسئولیت زندگی با همسرش بود. هر ۲ با هم کار میکردند. محمد در آموزش و پرورش و خانمش در اداره آب خرمشهر و هر ۲ در تهران بازنشسته شدند. همسرش زود و زمانی که فرزند دومشان صنم بسیار کوچک بود از دنیا رفت. همسرش اهل کتاب بود، سواد خوبی داشت و گاهی در نوشتن به ایوبی کمک میکرد. مشاور خوبی بود. ایوبی تمام اینها، به علاوه احساسات و عواطف عمیق میان خودش و همسرش را در داستان بلند راه شیری آورده است.
اجرای تلویزیونی ایوبی
ایوبی پس از چندی و به دلیل مهارت و تسلط در نویسندگی جذب تلویزیون محلی شد و در سیمای مرکز خلیج فارس (آبادان) به مدت ۲ یا سه سال برنامهای در زمینه ادبیات مینوشت و خودش هم اجرا میکرد. ضمن آن برنامه تئاتر کوتاهی مینوشت که به اجرا در میآمد و بسیار مورد استقبال قرار گرفته بود تا در ۱۳۵۶ خورشیدی به تهران آمد و آن برنامه دیگر ادامه نیافت.
درباره شرایط آن دوره از زندگی ایوبی این چنین آورده اند که: شرایط مساعدی که در سیمای خلیج فارس پیش آمد و دوستان خوبی که دورش بودند، سبب شد تا به شیوه روایتی تغزلی و نه دراماتیک، نمایشنامه بنویسد. دیالوگنویسیاش واقعاً حرف نداشت. اینکه یک داستاننویس برود به سمت نمایشنامهنویسی، چندان جای تعجبی ندارد. اینکه بتواند درام بنویسد، خوب این یک اتفاق قابل توجه است. باید دید تا چه اندازه موفق شده است.
سبک نوشتاری ایوبی
زبان فاخر و آراسته، تغزلی و گاهی متکلفانه ایوبی و تأکید بر ساختار زبانی و تحلیلی او را میشود از همان تکداستانهای سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ خورشیدی به بعد که در مطبوعات آن روزها چاپ میشد با زبان رمانهای این سالهای اخیرش تفاوت چندانی نکرده است. اگر این شیوه نوشتن را یک اصل بدانیم، ایوبی هرگز از آن عدول نکرد مگر آنکه پختهتر شده باشد.
ایوبی در نمایشنامههایش، همانهایی که در تلویزیون پخش شد، بیشتر شاعر و دیالوگپرداز بود تا آدمی که قادر باشد درام بنویسد؛ درست به همانگونه که هارولد پینتر نویسنده و نمایشنامهنویس انگلیسی یا هانتکه نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو اتریشی مینوشتهاند یا اکبر رادی مینوشت و حالا رحمانیان یا چرمشیر مینویسند. نام نخستین تلهتئاترش، هنگامی که گریه میدهد ساز بود و همین نشان میدهد که شاعرانگی اصلی ترین اصول نوشتن او بوده است. او نیما یوشیج را بسیار دوست داشت.
ژانر آثار ایوبی
در آثار ایوبی ردپای ژانر شخصی به استثنای ۲ مورد دیده نمیشود؛ مگر آنچه را که درباره جهان پیرامون خود، آدمها و آن روح غمزده و گرفتار غربت آمدی مردم جنوب، نوشته است. راه شیری یک رمان شخصی است و مرد تشویق همیشه رمانی است با نگرشی تاریخی به زندگی حکیم ابوالقاسم فردوسی. برای اینکه بتوانید آثار نویسندگان جنوبی را تحلیل کنید باید در جنوب زندگی کرده باشید، جنوب سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ خورشیدی و آن ستم مضاعفِ در حاشیه زیستن و آرزوهای بلند داشتن.
جلوه ادبیات بومی در آثار ایوبی
۱۳۴۲ خورشیدی همزمان بود با رفرم سیاسی که از بالاترین مراکز قدرت در ایران پدید آمد. در این میان دیپلمهها را برای سربازی در لباس سپاه دانش به روستاها فرستادند. از جمع اینها که برای تدریس به روستاها اعزام میشدند، آن دسته که اهل کتاب و نوشتن بودند، موضوع داستانهایشان را از میان دهات، مصائب، مشکلات، خوشیها و ناخوشیها و آئینهای همان روستاییانی برگزیدند که با آنها به مدت ۱۴ ماه زندگی کردند. بدین ترتیب ادبیات روستایی و داستانهای بومی در ایران، دایرهاش از حد مردهکشان جوزدان ابوالقاسم پاینده فراتر رفت و چهرههای شاخصی پدید آمد که هنوز هم، آنها که همچنان به نوشتن ادامه میدهند، از بهترین داستاننویسهای ما هستند.
اما ایوبی به طور مثال با بهرام حیدری و داستان بخدا که میکشم هر کس که کشتم یا مجموعهداستان لالی یا برادران فقیری و نویسندگان خطه شمال کشور، همراهی نکرد و به طور مشخص داستانی ننوشته است که نتیجه تجربه شخصی او از زندگی روستایی باشد. در مجموعه پایی برای دویدن، ایرانیان عربزبان در جنوب را مورد توجه قرار داده است. آدمهایی از این دست در دیگر آثار او نیز دیده میشود. اما ایوبی به جز اینکه خطه جنوب را بستر داستانهای خودش قرار داده، داستان ولایتی و بومی با آن تعریف جامع و کاملی که از این نوع ادبیات داریم، ننوشته است. جز آنکه در داستانهایش میشود آدمهای جنوب، آبادان، خرمشهر و اهواز را دید و در کوچه پسکوچههای آن راه رفت و در هوای شرجی، پای برهنه در سایهسار نخلستانها قدم زد و با بادبزن حصیری هوای آکنده از بوی زفر ماهی را تکان داد یا در شط بهمنشیر شنا کرد و با بلم تمام اروندرود را تا مصب خلیج پارو زد و یا ماهی گرفت.
ایوبی از نگاه دیگران
۱. احمد بیگدلی از دوستان قدیمی محمد ایوبی درباره ماجرای آشنایی و خصوصیات وی می گوید: ایوبی سه سال از من بزرگتر بود و خیلی زودتر از من نویسندگی را شروع کرد. زمانی که من تازه قدمهای خردسالی را در داستاننویسی بر میداشتم، ایوبی، منصور، نسیم خاکسار، ناصر تقوایی، نظام رکنی، پرویز زاهدی و دوستان دیگرشان یک جنگ ادبی راه انداخته بودند. در آن روزگار اهواز و آبادان از مراکز مهم داستاننویسی ایران به شمار میآمد و مترجمان توانمندی همچون نجف دریابندری و صفدریان از این خطه برخاستند.
بیگدلی ادامه می دهد: تابستان۱۳۵۲ خورشیدی درکرمانشاه بود که با محمد ایوبی در دوران فوق دیپلم آشنا شدم و در خرمشهر، این آشنایی بیشتر شد. در خد فاصل ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ خورشیدی حدود ۲۵۰ کیلومتر از هفتتپه تا خرمشهر را طی میکردم تا از او کتاب به امانت بگیرم. داستانهای اولیهام را همانجا برایش میخواندم که ۲ تای آنها در مجموعه اولم «شبی بیرون از خانه» چاپ شده است. بعدها در دزفول با همراهیِ غلامحسین ساعدی، حمید مهرآرا و عبدالرضا ملهمی گروه تئاتری به تبعیت از ایوبی و دوستانش و تلهتئاترهای تلویزیونیشان که در مرکز سیمای خلیج فارس (آبادان) ضبط میشد و از شبکه سراسری پخش میشد، تشکیل دادیم که به این ترتیب پیوند میان ما ریشه عمیقتری پیدا کرد، در ۱۳۵۶ خورشیدی من وارد دانشکده هنرهای دراماتیک تهران شدم و ایوبی هم آمد که لیسانس تاریخ بگیرد. هر دو هم دبیر دوره راهنمایی بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
وی درباره خاطراتش با محمد ایوبی این چنین تعریف می کند: داستانی به نام «در زیر آفتاب» را که در مجموعه شبی بیرون از خانه چاپ شده است، نوشتم و تصمیم گرفتم آن را برای ایوبی بخوانم. برای شام با ایوبی و چند دوست دیگر بیرون رفتیم. داستان را همانجا خواندم. ایوبی بدون تعارف آن را از من گرفت و پاره کرد. چند روز بعد حدود ۱۰ جلد کتابی را که با دقت از کتابخانهاش انتخاب کرده بود به من داد و گفت: «بخوان و کتابِ خوب را خوب بخوان!» در یکی از همین کتابها بود که به نقل از لئوناردو داوینچی خواندم: «بدبخت شاگردی که از استادش بهتر نشود.» گوشوارهای توی گوشم نبود، حالا هم نیست. اما این جمله را آویزه گوشم کردهام تا به نتیجه آن برسم. اگر عمری باقی ماند…
۲. محمد جعفری قنواتی پژوهشگر و مدرس ادبیات با اشاره به اینکه ایوبی نقش بسزایی در شکلگیری مکتب قصهنویسی خوزستان داشته، معتقد است: ایوبی معلم بود و از ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ خورشیدی قصه مینوشت و شعر هم میگفت، شعرهایش را با امضای «الف. میم» امضا میکرد. در ۱۳۴۱ خورشیدی به همراه تعدادی از قصهنویسان خوزستانی مثل عدنان غریفی و پرویز زاهدی، «جُنگ خزه» را منتشر کردند و بعدها تقریبا در تمام جُنگهای قبل از انقلاب، قصههایی از او منتشر شد.
جعفری قنواتی همچنین متذکر شد: از مهمترین ویژگیهای آثار ایوبی این بود که ویژگیهای اقتصادی و فرهنگی جنوب را در آثارش منعکس میکرد و جزو اولین قصهنویسانی بود که در شکلگیری مکتب قصهنویسان خوزستان که محمدعلی سپانلو از آن یاد میکند، نقش بسزایی داشت و آثارش مؤید این نکته است.
او یکی دیگر از ویژگیهای آثار ایوبی را توجه ویژه به ادبیات کلاسیک دانست و یادآور شد: ایوبی با استفاده از انواع روایی که در گذشته ادبیات ما وجود داشته است، فرمهای جدیدی خلق کرد.
این نویسنده دقت در فارسینویسی را از دیگر خصوصیات کار ایوبی ذکر کرد و ادامه داد: او در آثارش استفاده از زبان فارسی درست را تعهد میدانست و در کنار همه این مسائل، دهها قصهنویس جوان را آموزش داد. سایت خزه که اسمش را از «جُنگ خزه» گرفته بود، در سالهای اخیر جایی برای بسیاری از قصهنویسان جوان بود تا کارشان را آنجا چاپ کنند. ایوبی علاوه بر اینها، داوری چندین جایزهی قصهنویسی را انجام داد و در کنار همه این کارها، یک روزنامهنگار حرفهیی هم بود. سالهای زیادی مسؤول صفحات ادبی روزنامههای سراسری بود و در همین مسؤولیتش سعی میکرد از نیروهای جوان و افکار جدید استفاده کند.
آثار ایوبی
طیف باطل
ایوبی در رمان طیف باطل که ۱۳۵۳ خورشیدی آن را منتشر کرد با به تصویر کشیدن سقوط خاندان سرهنگ اقتداری میلیتاریسم را هجو میکند و آن را به استهزاء میگیرد. ایوبی در این رمان فصلهایی را به صورت مونولوگ درونی سرهنگ اقتداری با همزاد خودش نوشت؛ شیوهای که در اغلب داستانها با این مضمون رایج است.
اعظم کیانافراز مدیر نشر افراز درباره این رمان می گوید: «طیف باطل» رمانی سیاسی است که در زمان رژیم پهلوی هم به چاپ رسیده بود، اما خمیر شده بود. یک مجموعه داستان و رمان دیگر این نویسنده هم دستمایههای اجتماعی دارند و جزو آثار خوب ایوبی به حساب میآیند.
شرحی بر عقل سرخ سهروردی
شرحی بر عقل سرخ سهروردی همانطور که از نام آن پیداست، اثری پژوهشی است که همراه با خوانش آن در قالب یک کتاب و لوح فشرده صوتی با صدای زندهیاد محمد ایوبی منتشر شده است.
صورتکهای تسلیم
کتاب صورتکهای تسلیم یک اثر شاخص است که در قالب پستمدرن نوشته شده و از لحاظ روایت و سبک و تکنیک هم در کارنامه ادبی ایوبی و هم ادبیات داستانی معاصر کشورمان اثری ماندگار است.
شیطان در لباسی دیگر
نویسنده درشیطان در لباسی دیگر می کوشد در قالب روایتی داستان گونه، مسئله اعتیاد جوانان و گرایش به این معضل خانمان سوز را مطرح کند. او در این بین نظام خانواده ها را نیز زیر سوال می برد و آنها را مقصر اصلی رشد این فجایع قلمداد می کند.
راه شیری
ایوبی بعدها رمانها و داستانهای متعددی نوشت که از آن میان می توان به رمان راه شیری (۱۳۷۸) اشاره کرد. او در این رمان تداعی های شکل گرفته در ذهن شخصیت رمان را بر اساس خاطرات پراکنده روایت کرد و صورت داستانی به آن بخشید.
درگذشت
محمد ایوبی، روز شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۸ خورشیدی در ۶۷ سالگی و بر اثر بیماری ریوی در بیمارستان ابن سینا تهران از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
مرتضی مطهری رفتار منبریها و روضهخوانها و مداحها را نقد میکند و از نقش آنها در تحریف عاشورا میگوید؛ وی البته سهم شنوندگان مجالس روضه در تحریف این حماسه بزرگ را هم مهم میداند.
شهید مرتضی مطهری در کتاب «حماسه حسینی» مبحث مفصلی را درباره مساله تحریف حماسه عاشورا پی میگیرد. وی در بحث خود، انواع تحریف را تعریف کرده و درباره هریک از آنها توضیحاتی ارائه میدهد. مطهری تحریف را به عنوان آفت دین و مذهب دانسته و نشان میدهد تحریف درباب واقعه عاشورا چقدر از تحریف سایر وقایع تاریخی مخربتر بوده و آسیبهای بیشتری را به دنبال دارد. او در حقیقت تلاش دارد حساسیت جامعه را برای صیانت از واقعیت عاشورا و معارف حماسه امام حسینی برانگیزاند.
این روحانی نواندیش سپس با نقد رفتارهای برخی منبریها و مداحان تحریف و قصههای دروغین منتسب به عاشورا را بر شمرده و با لحنی شیرین و جذاب ابعاد غیرعقلانی و خرافی هریک از آنها را موشکافی میکند. مطهری در این مسیر بیپروا با نقل و نقد منبر افراد مشهور نشان میدهد چطور بزرگ نمایی واقعه عاشورا و نسبت دادن امور خلاف واقعه به این حماسه سبب فاصله گرفتن سخنرانیها از واقعیت عاشورا شده است. او در آسیب شناسی خود نشان میدهد چطور مجالس عزاداری امام حسین به محفلی صرفا برای گریه کردن تقلیل پیدا کردهاند، و همین امر چقدر به معارف حماسه امام حسین آسیب وارد کرده است.
مطهری با بیانی موثر، جذاب و هوشمندانه علاوه بر منبریها، مردم را هم در تحریف عاشورا، روضهها و عزاداریها مسئول میداند؛ وی به نحوی میگوید که استقبال مردم از منبریهای خاص و گریهدرآر باعث شده سایر افراد سخنران و منبریها نیز به داستان پردازی متمایل تا مستمع داشته باشند. وی در همین رابطه میگوید:«این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند. این خودش دروغساز است و لهذا جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است. یعنی جعل شده برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد، و غیر از این چیزی نبوده است.»
شهید مطهری اما از نقش خواص نیز در این وضعیت غافل نشده و در همین رابطه مینویسد: «حقیقت این است که در این تقصیر هم خواص مسئول هستند و هم عوام، هردو. راجع به مسئول بودن و مقصر بودن خواص و علما شاید چندان احتیاجی به توضیح نباشد. ولی این را بدانید که عامه مردم و توده مردم هم در این مسائل شریک هستند؛ به همان اندازه و شاید بیشتر. بلکه در این مسائل، این توده مردم هستند که حقایق کشی میکنند و خرافات را اشاعه میدهند.» مطهری تذکر میدهد آدمهای عادی، حتی اگر درس نخوانده باشند و عربی و علوم و معارف اسلامی را هم بلد نباشند وقتی در برابر این تحریفها قرار میگیرند باید مجلس را ترک کنند تا مجلس بهم بخورد. مرتضی مطهری متذکر میشود اگر شنونده این تحریفها، به فطرت و سیرت انسانی خودش رجوع کند خرافه، جعلی و دروغ بودن آنها را تشخیص میدهد و نیازی به داشتن دانش تخصصی نیست.
مطهری در ادامه بحث خود از فشار افکار عمومی به روضه خوانها یاد میکند و ادامه میدهد: «روضه خوان بیچاره میبیند که اگر بنا بشود هرچه میگوید از آن راستها باشد مجلسش نمیگیرد بعد همین مردم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی هم اضافه میکند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند. نگویند فلان روضه خوانی که مجلس او میگیرد، فلان روضه خوانی که کربلا میکند؛ کربلا میکند یعنی چه؟ شما باید روضه راست را بشنوید و معارف و سطح فکریتان را بالا بیاید.»
مرتضی مطهری یکی از علل تحریف معارف عاشورا را اصرار منبریها بر گریه گرفتن از مستمعین و شوق صاحبان مجلس برای ازدحام جمعیت میداند. وی در همین رابطه مینویسد: «یکی از نقاط ضعف این است که معمولا، هم صاحبان مجالس یعنی موسسین مجالس ازدحام جمعیت را میخواهند. اگر جمعیت ازدحام کند راضی است و اگر ازدحام نکند راضی نیست.» این روحانی برجسته ادامه میدهد: «نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداری، مساله شور و واویلا برپا شدن است. باید منبری حتما در آخر ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، بلکه باید مجلس از جا کنده بشود، باید شور و واویلا بشود. من نمیگویم مجلس از جا کنده نشود، من میگویم این نباید هدف باشد.»
شهید مطهری در جایی از بحث خود میگوید: «این موضوع که دستگاه حسینی یک دستگاه جدایی است و از هر وسیلهای برای گریاندن میشود استفاده کرد، این خیال، این توهم دروه و غلط، یک عامل بزرگی برای جعل و تحریف است.»
کتاب «حماسه حسینی » مرتضی مطهری تنها به مقوله تحریف عاشورا نپرداخته است. این کتاب هفت فصل دارد. عنوان فصل اول حماسه حسینی است که در آن موضوعات «دو چهره حادثه کربلا» و «نهضت حسینی، حماسهای مقدس» و «نهضت حسینی، عامل شخصیت یافتن جامعه اسلامی» مورد بحث قرار گرفته است. مطهری در فصل دوم خود به موضوع تحریف عاشورا پرداخته است. ماهیت عاشورا موضوع فصل سوم این کتاب است و تحلیل واقعه عاشورا و شعارهای عاشورا موضوع فصول چهارم و پنجم کتاب اوست. گفتنی است فصل ششم و هفتم کتاب مطهری به موضوع امر به معروف و عنصر تبلیغ در نهضت حسینی پرداخته است.
دولت میگوید موافق حضور زنان در ورزشگاههاست. ربیعی سخنگوی دولت میگوید:«شرایط دارد به سمتی پیش می رود که زنان در مسابقات لیگ حضور یابند. طبق گزارش وزیر ورزش، زیرساخت های لازم مثل معبر، مکان، سرویس های جداگانه در همه ورزشگاهها آماده است.»
البته بماند که مرد همه کاره این روزهای دولت یعنی محمود واعظی حرف دیگری زد و گفت:«اگر فضای ورزشگاهها مناسب حضور خانمها باشد از نظر ما منعی ندارد، اما با فضای فعلی که طرفداران تیمها علیه یکدیگر فحش میدهند و درگیری وجود دارد حضور زنان در ورزشگاه به مصلحت نیست.»
حالا که دولت طبق گفته سخنگو، موافق حضور زنان ایران در ورزشگاههاست، خوب بسمالله، درهای استادیومهای ورزشی را به روی بانوان ایرانی باز کنید.
این همه معطلی برای چیست؟ خودتان که میگویید شرایط آماده است، پس استخاره لازم نیست.
من هم به عنوان نویسنده این متن موافق حضور زنان در ورزشگاه هستم اما کاری از دستم بر نمیآید. قوه مجربه دست شماست. شما دولت هستید و کارهایی را که ما به عنوان مردم نمیتوانیم انجام دهیم، میتوانید انجام دهید.
چه احتیاجی است که برای ورود زنان به ورزشگاهها، فیفا وارد شود و حالت دستور به خود بگیرد و تهدید کند که اگر زنان خود را به استادیومها راه ندهید ال میکنیم و بل میکنیم.
برخی به گونهای رفتار میکنند که انگار حضور زنان در ورزشگاه اولین حضور بانوان ایرانی در ساحت اجتماعی است. نه، زنان ایرانی سالهاست نقش پررنگی در اجتماع دارند.
صبح که از خانه بیرون میآیی، زنانی را میبینی که دوشادوش مردان راهی کار و تحصیل میشوند. بسیاری از کرسیهای دانشگاه در اختیار دخترانی است که به دنبال رسیدن به موفقیت هستند.
گویا برخی از دولتمردان فراموش کردهاند که مردم برای چه به آنها رای دادهاند؟ رای دهندگان تصور کردند کلید رییس جمهور، میتواند برخی از قفلها را مثل قفلی که به در ورزشگاهها برای ورود زنان خورده بود، باز کند.
اعلام موافقت هیچ دردی از کسانی که دوست دارند روی صندلیهای ورزشگاهها بنشینند و تیم مورد علاقه خود را تشویق کنند، درمان نمیکند. به قول فردوسی:« دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» یا سعدی دارد که:« سعدیا گر چه سخندان و مصالحگویی/ به عمل کار برآید به سخندانی نیست».
زیبنده نیست ایران تنها کشوری در جهان باشد که به زنان خود اجازه نمیدهد به ورزشگاه بروند. آنهم زنانی که نسبت به خیلی از کشورهای جهان حضور فعالتری در جامعه دارند. یادمان نرفته که ما کشور عربستان را به خاطر اینکه به زنان اجازه رانندگی نمیداد مسخره میکردیم. چون رانندگی در جهان امر بدیهی است درست مثل رفتن زنان به ورزشگاه.
چندباری که زنان با توجه به تذکرهای فیفا و فدراسیون جهانی والیبال به ورزشگاهها رفتند هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. در کنار مردان، فوتبال و والیبال دیدند، تشویق کردند، خوشحال شدند، حسرت خوردند و به خانههای خود برگشتند بدون اینکه آسمان به زمین بیاید.
دیگر زمان حرف زدن سر آمده است و ما منتظر عملیاتی شدن حرفهای رییس جمهور و دولتمردان هستیم.
به نظر کارشناسان، استفاده از ظروف یکبار مصرف به دلایلی نظیر تجزیه دیر هنگام، به وجود آمدن مشکلات زیست محیطی و زشتی منظر شهر و نیز به دلیل آسیب به سلامت جسمانی افراد در ایام محرم و صفر توصیه نمی شود و بهتر است طبق سنن گذشته ظروف دیگر جایگزین ظروف پلاستیکی شود.
سال هاست که استفاده از ظرفهای یکبارمصرف در میان شهروندان ایرانی رواج پیدا کرده است. اوج استفاده از این ظروف را میتوان در مناسبتهایی چون ایام محرم دید؛ در روزهایی که بازار توزیع غذای نذری و چای و نوشیدنی در هیئتهای عزاداری و در میان خانوادهها داغ است.
استفاده از این ظروف اما تبعات سنگینی برای محیط زیست دارد. براساس گزارشهای منتشرشده، تنها در ایران سالانه بیش از یک تا سه میلیون تن پلاستیک تولید میشود و صدها سال طول میکشد تا بیشتر این پلاستیکها که بادوام هستند، به خودی خود تجزیه و نابود شوند.
آمارهای بدست آمده نشان می دهد که ایران در شمار ۱۰ کشور نخست دنیا از لحاظ مصرف پلاستیک است. مصرف بالای ظروف پلاستیکی در ایام محرم و دیگر ایام مذهبی به اوج خود می رسد. فعالان محیط زیستی می گویند استفاده از ظروف یکبار مصرف در ایام محرم و صفر تا دو برابر افزایش مییابد. در همین ارتباط «علی مریدی» سرپرست دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست می گوید: «مصرف پلاستیک در ایران بسیار بی رویه است؛ سالانه هر فرد، سه کیلوگرم پلاستیک مصرف می کند و طبق آمار روزانه بیش از سه هزار تُن و سالانه بیش از یک میلیون تُن مصرف کیسه پلاستیکی داریم که به جز عوارض بهداشتی و محیط زیستی یک سری عوارض اقتصادی هم به همراه دارد».
همچنین هر سال وزارت بهداشت دستورالعملی برای اتخاذ رویکردهای بهداشتی در تکایا و هیئتهای عزاداری به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ میکند، که بخشی از این دستورالعمل در رابطه با عدم استفاده از ظروف یکبار مصرف پلاستیکی است؛ در همین رابطه سیدرضا غلامی، معاون مرکز سلامت محیط و اماکن وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید: اگرچه آمار دقیقی در رابطه با میزان مصرف این ظروف وجود ندارد، اما هر ساله به دلیل تهدیدهایی که این ظروف برای سلامت انسان و محیط دارند دستورالعملهایی برای عدم استفاده از این ظروف ابلاغ میشود.
در همین حال تورج فتحی، کارشناس سازمان حفاظت از محیط زیست در گفتوگویی گفت: بر اساس مطالعه میدانی که در چند منطقه تهران انجام شد، میزان تقاضا برای استفاده از این ظروف بسیار زیاد بوده و بر خلاف زمان قدیم دیگر کسی تمایلی به استفاده از ظروف قابل شستوشو ندارد.
از این رو با توجه به اهمیت بحث حاضر و تبعات ناشی از آن در ایام پیش رو، پژوهشگر ایرنا با معصومه اشتیاقی، جامعه شناس و فعال محیط زیست به گفت و گو نشست.
ظروف یک بار مصرف پلاستیکی و تخریب محیط زیست
اشتیاقی در خصوص ظروف یک بار مصرف و تبعات آنها برای محیط زیست گفت: استفاده از ظروف یک بار مصرف، نه تنها سلامت انسانی را به خطر می اندازد بلکه؛ سلامت محیط زیستمان را هم تهدید می کند. یکی از چالش ها در ایام نذری دادن؛ تولید زباله و خراب کردن منظر و چهره شهرهای مان است. حجم انبوهی از زباله در سطح خیابان های شهر ریخته می شود که هزینه هنگفتی را باید صرف جمع آوری آنها کرد. به لحاظ بازیافت، ظروف یک بار مصرف نذری، آثارشان تا چند صد سال بر دامن طبیعت سنگینی می کند و حال طبیعت را خراب می کند. ظروف یک بار مصرف با خود حجم بالایی از مصرف را ایجاد میکند که هزینه این مصرف بر دوش خیلی ها که نقشی در این نذری نداند سنگینی میکند. این که بخش از هزینه مدیریت شهری برای جمع آوری ظروف یک بار مصرف در سطح شهر شود خود مساله قابل تاملی است و این که آیا رضایت عمومی از این هزینه هست یا نه خود جای تعمق دارد. از طرف دیگر ما با این کارمان مدیون نسل های بعدی هستیم. نسلی که باید هزینه بیمسولیتی ما را بدهد، هزینه تخریب محیط زیست و منابع طبیعی که حق همه نسل هاست.
اشتیاقی افزود: تماس ظروف یک بار مصرف پلاستیکی با غذای گرم و چرب، خاصیت اسیدی ایجاد کرده و مواد بسیار خطرناکی تولید می کنند، بطوری که این نوع از ظروف تحمل دمای بیش از ۶۵ درجه را ندارند، این امر می تواند سلامت جسمانی بسیاری از شهروندان را تحت تاثیر قرار دهد. از این رو لازم است به این موارد توجه شود.
وی افزود: نذری دادن یکی از نیک ترین صورت بخشش در فرهنگ ما است. برای این که فلسفه این امر حفظ شود، شایسته است تدابیری متناسب با این فلسفه بیندیشیم. اساسا در دین ما مصرف نکوهش شده است. آمار مصرف ظروف یک بار مصرف در چند سال اخیر روند فزایندهای داشته است. پیامد ترویج استفاده از ظروف یک بار مصرف پلاستیکی در مراسم ها و نذری دادن به طور مستقیم، تولید بیشتر زباله و هزینه اجتماعی در قبال این ترویج نادرست و مضر است. در گذشته هیات های عزاداری ظروف چند بار مصرف ملامین و غیره را برای این مناسبتها تهیه میکردند که بتوانند در این ایام نذورات خود را توزیع کنند. ترویج و توصیه به بازگشت سنت های گذشته در نذری دادن که، با فرهنگ و سبک زندگی ما عجین شده است می تواند نذری باشد که پاسداشت فلسفه نذر را در کنار حفظ طبیعت برایمان به ارمغان آورد.
آموزش و ترویج نذرهای مسولانه
اشتیاقی در خصوص آموزش و ترویج نذرهای مسوولانه گفت: در فرهنگ ما نذری دادن ریشه دیرینه دارد و اساسا بخشش و نیکی جزیی از خصوصیات ما ایرانی هاست. اما در چند سال اخیر، ظروف یک بار مصرف جای ظرف های چند بار مصرف در هیات ها و مساجد را گرفت. چه خوب است بیایم نذر کنیم نذرهایمان مسولانه تر باشد. نذرهایمان آموزش بخشش توام با مسولیت و خیر همگانی باشد. این که به بهانه نذری ما، حال شهر ، طبیعت و محیطمان ناخوش شود، این در تضاد با خیر و نیکی عمومی است. بیایم نذرهامان را به سمتی ببریم که با خیر همگانی همراه باشد. کنشگری فردی ما با مسولیت اجتماعی و دوستدار محیط زیست همراه باشد. نذرمان آموزش رفتارهای خیرخواهانه و مسولانه باشد. نذرمان ترویج فرهنگ نذر و بخشش سرشار از خیر برای انسان و طبیعت به کودکانمان باشد.
نذر سازگار با محیط زیست و سبک زندگی سالم
اشتیاقی در خصوص نذر سازگار با محیط زیست و سبک زندگی سالم گفت: یکی از پیشنهاداتی که می توان در این ایام بدان توجه کرد، نذر سازگار با محیط زیست و سبک زندگی ایرانی است. آموزش و اطلاع رسانی در خصوص پیامدهای منفی استفاده از ظروف یک بار مصرف پلاستکی به شهروندان و جمع آوری زباله از سطح خیابان ها نذری است که می تواند کارکرد به مراتب بالاتری برای خیر عمومی داشته باشد.
ظلم ستیزی، آزادگی و ایستادگی امام حسین (ع) در برابر زورگویی ها سبب شده است که این امام همام به عنوان الگوی آزادی خواهی و ظلم ستیزی و پیشوای مدافعان راستین حقوق بشر در سراسر جهان مطرح شوند.
واقعه خونین شهادت حضرت امام حسین (ع) یکی از مهمترین حوادث تاریخ است. نبرد خونین کربلا نمونه جهاد مقدس الهی است که حسین بزرگ و جاوید برای گسترش عدالت و آزادی و ایمان در بستر تفتیده فرات برپا کرد و به مبارزه با باطل و ستم برخاست و آیین نیای ارجمندش را با نثار خون پاکش استوار کرد و به جهانیان درس ایمان، فداکاری و ایثار و جهاد آموخت. قیام وی به ابدیت پر کشید و به جاودانگی پیوست و خونی که نخشکید و همیشه جوشید و سازندگی و آفرینندگی آورد. او با حمایت از انسانیت و آزادی به ایجاد پرشورترین و حماسی ترین، مقدس ترین و جاودانه ترین انقلاب عالی، آسمانی و انسانی پرداخت و هر خیزش از رستاخیز او مایه و سرمایه گرفت که هنوز هم فریاد (هیهات منّا الذِّلَّه) او در گوش انسان ها طنین می افکند و حیات می بخشد و روح می پرورد و آزادی می آفریند و ایمان می آورد و عزت می سازد. در این زمینه روزنامه «صوت العراق» نوشت: امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسید، اما ندای او از بین نرفت و سخنان او در ذهن مردم باقی است. او با فریاد (هیهات منّا الذِّلَّه) » در ژرفای روح امت فریاد زد تا قیام کنند و با کنار گذاشتن سستی و تسلیم پذیری با باطل و خرافه پرستی دشمنی ورزند و حق را یاری کنند. پس از واقعه کربلا خون امام حسین (ع) و یارانش مشعل نور قیام هایی است که سبب شده است زندگی برای ظالمان به جهنم تبدیل شود.
تارنمای «العهد» لبنان هم نوشت، قیام امام حسین(ع) تجسم کننده همه معانی و انگیزه همه انقلاب های واقعی است که به دنبال ترسیم راهی درست و عادلانه هستند. رهبر این قیام به حق بود و همه وسایل و ابزارهایی که در راه این هدف شریف مورد استفاده قرار گرفت، شریف بودند. برای رسیدن به هدف با ارزش ترین ها قربانی شدند. این انقلاب از نظر صلاحیت و آشکاری هدف و ارزشمندی ابزارها کامل بود و مرجع همه انقلاب های به حق است.
روزنامه «الثوره» یمن هم نوشت: قیام امام حسین (ع) حرکتی آگاهانه و مسولانه بود که بزرگترین درس را به جهانیان داد. امام حسین (ع) با این قیام خود نشان داد که اسلام هرگز راضی نخواهد شد که قلمرو مسلمان از مکتب حق و عدالت فاصله داشته باشد. بلکه بر مسلمان واجب است که در برابر ستمگران قیام کنند. (هیهات منّا الذِّلَّه) گفتمانی حسینی است که از مبدا ایمان و ریشه حق سرچشمه گرفته است وامام حسین (ع) با این گفتمان به ما آموخت که هرگاه در انتخاب میان عزت و ذلت، آزادی و بردگی قرار گرفتیم مانند ایشان بگوییم (هیهات منّا الذِّلَّه)
تارنمای مرکز اطلاعاتی «نباء» عراق در گزارشی به قلم «جمیل عوده ابراهیم» با عنوان «امام حسین (ع) پیشوای مدافعان حقوق بشر» نوشت: هنگامی که امام حسین (ع) دید که یزید و حکام اموی سیاست ظلم، جور و طغیان را ادامه می دهند و برای نابودسازی عدل و عدالت اجتماعی و گسترش ظلم و ستم پافشاری می کنند علیه ظالمان و طغیانگران قیام کرد و شعار اصلاح، عدل و عدالت اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر سردادند. تاریخ گواه است که امام حسین (ع) در دفاع از کرامت، حقوق و حیات انسانی سرآمد است. مکتب امام حسین (ع) برای رهروان او در هر زمان و مکانی فرصتی را فراهم کرده است تا با ظلم، استبداد و طغیانگری مقابله کنند و خواهان حکم فرمایی قانون، عدالت و حقوق بشر شوند. امام حسین (ع) علیه حیات سیاسی خود را با خلق بزرگترین حادثه که وجدان بشریت را به لرزه در آورد به اوج رساند و قیام این امام به تحولات عظیمی در زمینه اندیشه و اوضاع اجتماعی منجر شد. او با قیام علیه ستمگران خواستار اصلاح امت رسول الله شد و برای رسیدن به هدف، باارزش ترین داشته های خود را قربانی کرد. او با قیام خود بنیانگذار اندیشه سیاسی تازه ای شد که هر گونه آشتی و سازگارش با حاکمان منحرف را ننگ می دانست.
روزنامه «رای الیوم» چاپ لندن نیز در گزارشی به قلم دکتر «فضل الصباحی» نوشت: حسین بن علی بن ابی طالب نوه حضرت محمد (ص) سرور جوانان اهل بهشت است. اختلاف میان مذاهب و طوایف اسلامی درباره برخی از امور از جمله عقاید و مسائل فقهی مانع از اجتماع آنان در دوستی امام حسین (ع) نمی شود. امام حسین (ع) مکتب حق و عدالت، فداکاری، ایمان راستین است و کسی که از راه او سرپیچی کند از دوستی و حب امام حسین (ع) بهره ای نصیب وی نخواهد شد. در روز عاشورا هنگامی که کینه دشمنان به اوج خود رسید و طمع دنیوی آنان را از دین و ارزش های اخلاقی و انسانی دور کرد روح امام حسین (ع) به سوی پرورگارش پرواز کرد. امام حسین (ع) مکتب زندگی کریمانه و نماد فداکاری است. او رهبر اخلاق و ارزش های انسانی و معیار حق و حقیقت است. با ریختن خون وی و اهل بیت نبوت و سرور جوانان اهل بهشت تاریخ بشریت تغییر کرد.
این تحلیلگر به نقل از «مهاتما گاندی» رهبر استقلال هند نوشت: من زندگی امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را با دقت خوانده و به صفحات کربلا توجه کافی کرده ام. بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از سرمشق امام حسین (ع) پیروی کند.
به نوشته این تحلیلگر، «یوهان گوته» نویسندۀ آلمانی، مصیبت امام حسین(ع) را اینگونه توصیف کرد: مصیبت حسین مصیبتی است برای تمام وجدان انسانی و حسین با دفاع از ارزش ها و آرمان های انسانی، وجدان انسانی را به تصویر کشید.
روزنامه رای الیوم نوشت: «ماوتسه تونگ» رهبر چین در دیدار با هیاتی از مسلمانان گفت است شما تجربه انقلابی و انسانی بی نظیری دارید که رهبر آن امام حسین(ع) است انگاه به سوی ما می آیید تا از ما تجربه کسب کنید.
این روزنامه به نقل «چرچیل» نوشت: تا زمانی که در میان مسلمان قران خوانده می شود و قصد کعبه می شود و حسین یادآوری می شود نمی توان بر آن سیطره پیدا کرد.
«ماربین» خاورشناس آلمانی نیز گفت امام حسین (ع) با قربانی کردن عزیزان خود و اثبات مظلومیت و حقانیت خود درس فداکاری داد و اسلام و مسلمانان را در تاریخ وارد کرد و شهرتش فراگیر شد. وی با فداکاری خود برای همه بشریت ثابت کرد که ظلم و ستم دوام نخواهد داشت و کاخ ظلم و ستم هرچند استوار و با شکوه باشد ویران خواهد شد و این کاخ در برابر حق و حقانیت مانند پری در برابر باد است.
رسانه های داخلی به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و نزدیک شدن به ایام تاسوعا و عاشورای حسینی کوشیدند تا اهداف قیام امام حسین (ع) و پیام این واقعه مهم تاریخی را مورد بررسی قرار دهند.
همزمان با فرا رسیدن ماه محرم، پیروان اهل بیت(ع) با برگزاری آیینهای ویژه به سوگواری می پردازند و اینگونه ارادت خود را به امام سوم شیعیان(ع) و یارانش نشان می دهند، به گونه ای که با گذشت سدهها از وقوع رویداد بزرگ کربلا، عشق و ارادت شیعیان به امام حسین(ع) همچنان پابرجاست و به این رخداد مهم در ابعاد گوناگون توجه می شود.
رسانه های جریان های سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا، امروز ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ خورشیدی این واقعه تاریخی را مورد بررسی و واکاوی قرار دادند.
رسانه های اصلاح طلب
عبارتهای به کار رفته در اخبار و گزارشهای رسانههای نزدیک به جریان اصلاح طلب عبارتند از: واقعه عاشورا مصاف دو نوع خداشناسی است؛ نوع دیگری از خداشناسی در اندیشه امام حسین (ع) خود را نشان داد؛ در دین حقیقی، توحید حقیقی نقش اساسی را ایفا میکند؛ امروز این پیام عاشورا نه فقط برای جامعه اسلامی بلکه برای جامعه بشری نیز کاربرد دارد؛ امام حسین(ع) خون قلبش را هدیه کرد (نه برای بخشش گناهان ما مردمان) بلکه برای رهایی انسانها از جهل، گمراهی و بیعدالتی؛ امام حسین (ع) به یک هدف بزرگ میاندیشد: اجرای «امر به معروف و نهی از منکر»؛ فشار اقتصادی موجب نشده که این آیین کهن تعطیل یا تضعیف شود؛ اینکه مسلمانان همواره یاد این واقعه تاریخی را با مناسک مذهبی و اعتقادی خاص زنده نگاه داشتهاند، نشان دهنده اعتقاد تاریخی این جوامع، نسبت به این واقعه تاریخی است.
پیام عاشورا
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم غلامرضا ظریفیان استاد دانشگاه نوشت: واقعه عاشورا مصاف دو نوع خداشناسی است. بنی امیه وقتی در صدر امور قرار گرفت، دین را ابزار ساخته و خدا، کلمات، الهیات و شریعت را برای تحقق هدف خود که همانا سلطه بر جهان اسلام بود، به کار برد. این ابزار آنچنان گسترش یافت که دین پوستین وارونه شد؛ ظاهر دین در عمل ماند و نماز و روزه بهجای آورده میشد اما باطن دین که خداشناسی واقعی و مبتنی بر عدالت و اخلاق و رعایت حقوق بشر و حفظ کرامت انسانی بود از درون آن جدا شد. دین و خدایی به مردم معرفی شد تا نشان دهد که قدرتی مبتنی بر جبر جهان را اداره میکند… د.
نوع دیگر خداشناسی در اندیشه امام حسین (ع) خود را نشان داد. در آن زمان که خدا، دین و شریعت اسیر اشرار شده بود، امام حسین (ع) با الهیات و خداشناسی خود تلاش کرد تا آن را از دست اندیشههای امویان نجات دهد. بنابراین مبارزه با تفکری را که میشد با آن ظلم کرد و حقوق انسانی را زیر پا گذاشت آغاز کرد. او بدنبال اسلام حقیقی بود که در آن نماز و روزه و حج هست و حاصلش نیز ایمان آگاهانه و متکی بر انتخاب و حفظ حقوق انسانی است. پیام عاشورا برای ما این است که؛ میشود در طول تاریخ دین را ابزار کرد. دینی که هدیه خدا به انسانها و نعمتی برای سعادت بشر است تا انسانها در آن به جای عدالت به سمت نابرابری و به جای کرامت انسانی به سویی بروند که عدهای برخوردار و عدهای دیگر برده و بنده حاکمان باشند.
پیام عاشورا برای ما این است که؛ در دین حقیقی، توحید حقیقی نقش اساسی را ایفا میکند. اگر این فهم به وجود بیاید به حاکمیت اخلاق، برقراری عدالت، احساس امنیت، کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد روابط مهربانانهتر بین مردم خواهد انجامید و جامعه به جای جنگ به سوی صلح و به جای اختلاف به سوی وحدت حرکت میکند. پیام عاشورا برای ما همان است که در زیارت اربعین میخوانیم. امام حسین(ع) خون قلبش را هدیه کرد (نه برای بخشش گناهان ما مردمان) بلکه برای این مهم تا انسانها از جهل، گمراهی و بیعدالتی نجات یابند. پیام عاشورا برای ما این است که؛ اگر به سمت شعارهای واقعی برویم جامعه عادلانهتر و مهربانتر خواهد بود. امروز این پیام عاشورا نه فقط برای جامعه اسلامی بلکه برای جامعه بشری نیز کاربرد دارد. کرامت انسانی، حقوق برابر، رفع تبعیض نژادی و اقتصادی نتیجه گوش فرا دادن به پیام عاشوراست. اگر همه ما به این پیامها به درستی توجه کنیم میتوانیم جامعهای متکی بر امنیت، ایمان بدون خرافات و آگاه از حقوق انسانها و روابط اخلاقی داشته باشیم.
روزنامه ایران در یادداشتی دیگر با عنوان حق معرفت و معرفت حق به قلم آیتالله حاج شیخ حسین عرب استاد حوزه و دانشگاه نوشت: هنگامی که انسان خود و جهان واقع را بهعنوان هستی واقعی پذیرفت، پس حق دارد که خوب، خود و دیگر عرصههای هستی را نیک بشناسد. شناخت گاهی ظنی و تخمینی است و بیش از توهم چیز دیگری نیست. شناخت ظنی و پنداری و تخمینی و توهمی در میزان جهانبینی عاشورایی و بهطور کلی، الهی- قرآنی ارزشی ندارد. از جمله ویژگیهایی که انسان کامل و نیز ابی عبدالله الحسین(ع) به تصریح خود داشتهاند این بود که لحظهای در خود و خدای خود و نسبتی که با خدا و جهان خویش دارند و نیز نسبتی که با حال و آینده خویش دارند شک و تردید نداشتهاند و پیوسته گوهر یقین که درک صددرصدی نسبت به واقعیات هستی است ملازم جان شریفشان بوده است.
هدف بزرگ امام حسین (ع) اجرای امر به معروف و نهی از منکر
آنچه حسین (ع) میآموزد عنوان یادداشتی در روزنامه شرق است. در بخشی از این یادداشت می خوانیم: تاریخ درباره رویدادهای بزرگ، نکتههای ویژهای یادداشت میکند. حرکت کاروان حسین (ع) از مدینه تا مکه و از آن مکان روحانی تا کربلای معلا، حادثههای فراوانی در دل خود دارد که دقت در هرکدام آنها میتواند نگاه آدمی را به هستی تغییر دهد. منزلگاههایی از مکه تا شهر کوفه قرار گرفته که در مسیر کاروان حسینی است. آن حضرت به هرکدام آنها بهعنوان «فرصتی برای جذب» مینگرد. از صبح روز عاشورا که جنگ نابرابری آغاز میشود، سرور آزادگان جهان شاهد رویدادهای تلخی است و تا ظهر که بازهم چند نفر از یاران ایشان به شهادت میرسند، قلب آن حضرت ساعتبهساعت غمگینتر میشود، اما نکته مهمی که سبب میشود آن اشرف اولیا چون کوهی استوار بماند و در برابر مصیبت ازدستدادن عزیزانش، آرامش خود را حفظ کند، این است که او به یک هدف بزرگ میاندیشد: اجرای «امر به معروف و نهی از منکر»؛ این موضوع در لحظهلحظه این حرکت، حوادث تلخ و شیرینی به وجود آورده است.
محرم امسال در یک نگاه
روزنامه اعتماد در گزارشی می نویسد: نگاهی گذرا به برگزاری مراسم عزاداری نشان میدهد که شکل و شمایل مراسم برپا شده کم و بیش شبیه همان چیزی است که همهساله روی میدهد. اما با این حال شرایط اجتماعی کشور در محرم امسال با محرمهای سالهای گذشته تفاوتهایی هم دارد.
اولین تفاوت به افزایش فشار اقتصادی آمریکا و تشدید تحریمها علیه ایران مربوط است. هر چند گزارش دقیقی از کیفیت برگزاری مجالس عزای حسین(ع) منتشر نشده اما مشاهده خبرنگار «اعتماد» نشان میدهد که تکایا و هیئتهای مذهبی به روال سابق در حال برگزاری مراسم هستند و فشار اقتصادی موجب نشده که این آیین کهن تعطیل یا تضعیف شود.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: در سالی که قرار است، انتخابات مجلس برگزار شود و از سوی دیگر عهدشکنی آمریکا در برجام موجب شده تا مخالفان سیاسی دولت حسن روحانی فرصت را غنیمت شمرند و به دولت حمله کنند؛ هیئتهایی که اصطلاحا «انقلابی» نامیده میشوند، بار دیگر محل مناسبی هستند برای اظهارنظر مداحانی که با مواضع دولت موافق نیستند. از گوشه و کنار تهران خبر میرسد که این مداحان امسال هم در انتخاب مضامین شعرها نهایت دست و دلبازی را به خرج دادهاند و شعرهای تند و تیزی را برای شبهای عزاداری تدارک دیدهاند.
یکی دیگر از ویژگیهای محرم امسال بدون شک متعلق است به رویکرد محیط زیستی عزاداران در سراسر ایران. تعداد زیادی کمپین اجتماعی در شهرهای ایران شکل گرفته است که به عزاداران توصیه میکنند از ظروف پلاستیکی یکبار مصرف کمتر استفاده کنند. کمپینهاییکه آشکارا پررنگتر از سالهای گذشتهاند و نشان میدهند فعالان اجتماعی بیش از پیش به خطر مصرف بیش از اندازه ظروف پلاستیکی یکبار مصرف آگاه شدهاند.
واقعه تاریخی عاشورا، یک پدیده تاریخی
به گزارش خبرنگار ایلنا، واقعه تاریخی عاشورا به مثابه یک پدیدار تاریخی، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران و متفکران تاریخی قرار گرفته و همواره به عنوان نمودی از ثنویت تاریخی ستمپیشگی ـ عدالتخواهی، در دیدگاههای زیباییشناسانه و معرفتشناسانه مورد بازبینی و واکاوی قرار گرفته است و هر آیینه، زاویهای از اهمیت و عظمت این واقعه تاریخی، بر اهل معرفت رخنمون میشود و تاریخ را به مثابه پهنهای که هر روزش نمو عاشورایی دارد، بازتولید میکند. زنگارزدایی و خرافهزدایی از این واقعه پراهمیت تاریخی، میتواند باعث افزایش شفافیت ماهیت این کنش معرفتشناسانهِ بدون تاریخ مصرف در سرتاسر جهان خواهد شد. حضور مداوم و پیوسته روح این واقعه در معماری، هنرهای نمایشی و تزئینی، موسیقی و ادبیات شیعیان، خاصه ایران، بیانگر پیوستار فرهنگی و عقیدتی تاریخی بنیانهای اجتماعی ایران (بازار، مذهب، خانواده، دولت) با واقعه عاشورا و نفوذ آن در سنتهای اجتماعی و رفتارهای عادی ایرانیان است که یکسره ظلمستیزی (فارغ از تعریف مبادی ستمپیشگی و ستمپذیری) را در سرشت خود، میپرورانند.
اهمیت تاریخی رویداد کربلا
به گزارش ایلنا، پروفسور جوآنا گوستاوسون نایب رئیس دپارتمان مطالعات ادیان و استاد کرسی اسلامشناسی دانشگاه لاند سوئد که چندین اثر در رابطه با تاریخ تشیع نیز به رشته تحریر درآورده است، در گفت وگو با ایلنا از اهمیت این واقعه تاریخی به عنوان لحظه معرفتشناختی یاد میکند.
جوآنا گوستاوسون معتقد است که واقعه عاشورا به کلان روایتی فرامذهبی بدل شده است که ابرگفتمانی برای آزادیخواهی و ایستادگی در برابر جباریت را برای تاریخ بشر ترسیم کرده است.
وی در پاسخ به این سووال ایلنا که پس از گذشت حدود هزار و چهارصد سال از واقعه عاشورا، هنوز چندصد میلیون نفر از مردم جهان سالروز واقعه عاشورا را گرامی میدارند و به عزاداری برای این مصیبت میپردازند. علت اهمیت دادن به این موضوع به عنوان یک ابرتراژدی تاریخی، فقط به جهت نیاز به تکیهگاه غمانگیز تاریخیست یا واجد اهمیت گفتمانی برای این جمعیت گسترده در سرتاسر جهان است؟ گفت: مسلمانان و به طور مشخص شیعیان، در بکارگیری دوآلیته (ثنویت) تاریخی در رابطه با ستمگران و جباران و حقانیت ستمدیدگان، توانستند یک گفتمان کلاسیک و اصیل تاریخی بسازند که هیچ شباهتی به ایدئولوژیهای دست چپی ندارد و توانسته صورتبندی متمایز و اعجابآوری از مفاهیمی نظیر ستم، زورگویی و آزادگی در برابر جباریت سیاسی و سیر آن در تاریخ ارائه کند که بدون شک واجد تاملات گسترده پدیدارشناسی میتواند باشد. امام حسین(ع)، توانست در شرایطی که میتوانست یک مصالحه سیاسی حداکثری داشته باشد و از خلیفه بیتجربه امتیازات گستردهای بگیرد و آزادانه به ترویج سنت پیامبر اسلام(ص) بپردازد؛ با این حال، او و یارانش که به همان سنت تاریخی پیامبر اسلام باور عمیق قلبی داشتند، حاضر به هیچ گونه مماشاتی در برابر نظام قدرتِ فاسد نشدند و حتی توانستند که با ایستادگی در برابر حاکمِ نادان مسلمانان که هم از دانش دینی بیبهره بود و هم از ذکاوت سیاسی تهی بود، مشروعیتی را که خلیفه با استفاده از ثروت گسترده حاکمیت به دست آورده بود، با حداقل توان نظامی و بدون پشتوانه سیاسی به چالش بکشند. به شکلی که حتی فرزندش و برخی دیگر از جانشینانش از اقدامات او اعلام برائت کردند و او را نادان و نامشروع خطاب کردند. اینکه مسلمانان همواره یاد این واقعه تاریخی را با مناسک مذهبی و اعتقادی خاص زنده نگاه داشتهاند، نشان دهنده اعتقاد تاریخی این جوامع، نسبت به این واقعه تاریخیست که توانستهاند از آن یک امر مستمر گفتمانی تاریخی استخراج کنند و در برابر تمامی جریانات جبار (تیرانی) تاریخی، برسازی کنند و به آن تکیه بدهند که درواقع به یک لحظه معرفتشناسی تاریخی اتکا میکند.
رسانه های اصولگرا
رسانههای منتسب به جریان اصولگرا در اخبار و گزارش های خود از عبارت ها و گزاره های زیر استفاده کرده اند:
«حسین» هنوز هم زنده است و «سلام بر حسین» هنوز هم مانده است؛ عاشورا یک واقعه نیست، یک تابلو نیست، یک روز نیست، نماد هم نیست، عاشورا یک مدل نیست، یک حقیقت است که در تمامی تاریخ جریان دارد؛ هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچکس قبل از امام حسین – حتی خود پیامبر- انجام نداده بود؛ از ابتدای خلقت آدم، عاشقکشان بوده است، تا پایان نیز خواهد بود؛ امام بر اساس وعده قرآن در شرایط بسیار سختی قیام کرد؛ حماسه عاشورا شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است که نیرومندترین احساسات انسانها را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی نیز گذشته است.
فرهنگ عاشورا
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان چهل سال عبور از طوفان با کشتی نجات حسین(ع) نوشت: رسول خدا صلواتالله علیه گویا این روزها را میدید که فرموده بود: «همانا از شهادت حسین، حرارتی در قلوب مؤمنان پدید میآید که هرگز رو به سردی نمیگراید»! در تقویم خون سیدالشهدا، همیشه سایه خورشید بلند است! هر سال باشکوهتر از سال پیش! هر محرم زیباتر از محرم قبل! السلامعلیک یا اباعبدالله! چه زیباست این سلام آسمانی! یزیدیان چه ابلهانه توهم زده بودند دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، خداحافظی با حسینبن علی است لیکن «حسین» هنوز هم زنده است و «سلام بر حسین» هنوز هم مانده است! آنچه فزون شده مهر و محبت اولاد آدم به حضرت اباعبدالله است! ناظر بر این امر است که معتقدیم عاشورا یک واقعه نیست، یک تابلو نیست، یک روز نیست، نماد هم نیست، عاشورا یک مدل نیست، یک حقیقت است که در تمامی تاریخ جریان دارد.
آری «عاشورا یک حادثه نیست، یک فرهنگ است»؛ فرهنگی که منظومهای از خوبیها و زیباییها را در خود جا داده و به ثمن «اشک»، که زبانِ دل و پاسدار خون شهید است و «گریه»، که فریاد مظلومیّت و بصیرت عبرتآموز است، جرعه جرعه در کام جان و روان عاشقانش میریزد و پله پله شیفتگانش را تا خدا عروج میدهد و «کربلا» در این میان فراتر از قطعهای زمین، حرم حق است و مثالی است برای این که در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود.
اهداف امام حسین (ع) از قیام
روزنامه جوان در مطلبی با عنوان هدف قیام امام حسین (ع) نه تشکیل حکومت بود نه شهادت، می نویسد: انسان میتواند در حرکت چندماهه حضرت ابیعبدالله (ع) از آن روزی که از مدینه خارج شد و طرف مکه آمد تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید بیش از صد درس مهم بشمارد که هرکدام برای یک امت، برای یک تاریخ و یک کشور، برای تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است. اما آن صد درس مورد اشاره به کنار؛ یک درس اصلی در حرکت و قیام امام حسین(ع) وجود دارد که من سعی خواهم کرد آن را به شما عرض کنم؛ همه آنها حاشیه است و این متن است. چرا قیام کرد؟ این درس است.
اگر بخواهیم هدف امام حسین (ع) را بیان کنیم، باید این طور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچکس قبل از امام حسین – حتی خود پیامبر- انجام نداده بود.
حالا چرا امام حسین (ع) این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب، در زمان امام حسین پیش آمد. اگر این زمینه در زمان امام حسین پیش نمیآمد، مثلاً در زمان امام علیالنقی (ع) پیش میآمد، همین کار را امام علیالنقی (ع) میکرد و حادثه عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علیالنقی میشد. اگر در زمان امام حسن مجتبی یا در زمان امام صادق (ع) هم پیش میآمد، آن بزرگواران عمل میکردند. در زمان قبل از امام حسین (ع)، پیش نیامد؛ بعد از امام حسین هم در تمام طول حضور ائمه (ع) تا دوران غیبت پیش نیامد. پیغمبر اکرم و هر پیغمبری وقتی که میآید، یک مجموعه احکام میآورد، این احکامی را که پیغمبر میآورد، بعضی فردی است و برای این است که انسان خودش را اصلاح کند؛ بعضی اجتماعی است و برای این است که دنیای بشر را آباد و اداره کند و اجتماعات بشر را به پا بدارد. مجموعه احکامی است که به آن نظام اسلامی میگویند.
مهندس این نظام و راهبر این قطار در این خط، نبی اکرم و آن کسی است که به جای او مینشیند. خط هم روشن است و مشخص است. باید جامعه اسلامی و فرد اسلامی از این خط، بر روی خط و در این جهت و از این راه حرکت کند؛ که اگر چنین حرکتی هم انجام گیرد، آن وقت انسانها به کمال میرسند؛ انسانها صالح و فرشتهگون میشوند، ظلم در میان مردم از بین میرود؛ بدی، فساد، اختلاف، فقر و جهل از بین میرود. بشر به خوشبختی کامل میرسد و بنده کامل خدا میشود.
چرایی واقعه عاشورا
روزنامه سیاست روز با تیتر شور حسین است چهها میکند…، آورده است: از ابتدای خلقت آدم، عاشقکشان بوده است، تا پایان نیز خواهد بود. از «آدم و حوا» آغاز شد و تا اکنون هم هست. همان هنگام که قابیل، هابیل را کشت، عاشقکشان آغاز شد؛ از همان قربانی کردن آغاز شد؛ قربانی هابیل پذیرفته شد، اما گندم قابیل نه؛ ادامه داشت تا ابراهیم (ع)؛ اما اسماعیل تا قربانگاه رفت، قربانی نشد. تا به امیر مومنان رسید، تا محراب عشق؛ تیغ کین فرق دریای عشق را شکافت، اما خورشید خاموش نشد، علی چشمه خورشید بود.
عاشقکشان، به کریم اهل بیت رسید، اما کرامت پابرجا ماند، آنگونه شد که به حسین (ع) رسید. قربانی دیگری از عشق. تفاوتی بود میان این عاشقکشان با آن دیگریها؛ از قربانگاه عشق ابراهیم، عاشقکشان حسین (ع) رقم خورده بود. ابراهیم اسماعیلش ماند، تا حسینش به قربانگاه عشق رود. از عید قربان تا اقیانوس محشر عاشورا. حسین غرق به خون لبتشنه آب، علیاصغرش را برد برای قربانی؛ قربانگاه، کربلا بود کنار رود فرات. درنگ نکرد، شک به دلش هم راه نداد. از عرفه که راه افتاده بود، میدانست. ششماههاش را، دردانه اش را روی دست گرفت. آب میخواست برای او، کمی؛ قربانیاش را آورد به قربانگاه نینوا و خود نیز قربانی شد؛ قربانی عشق. خون، آبروی این دیار است. شقایقها همواره باید پرپر شوند تا سرسلسله عشاق بیاید. خون سیراب میکند عطش کهنه این دیار را؛ خون حسین در رگهای این سرزمین جاری است. قرنهاست مردم این دیار از خون حسین سیراباند و جان میگیرند.
«و فدینا به ذبح عظیم … و اینگونه خدا خواست قربانی، تا عاشورا به تأخیر بیفتد.
پیروزی خون بر شمشیر
روزنامه رسالت می نویسد: در طول تاریخ بشر قیامها و انقلابهای مختلفی رخداده و تا به امروز تنها نام و تاریخچهای از آنها به یادگار مانده است اما وقتی به واقعه عاشورا میرسیم همهچیز فرق میکند، فرمانده، یاران، هدف، انگیزه، خانواده و هر آنچه در این نهضت وجود دارد، الهی و مقدس است. به طور قطع این واقعه، حسی در درون خود دارد که استمرار هزارساله داشته و هنوز هم در عصر اتم جاری و ساری است. حماسه عاشورا شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است که نیرومندترین احساسات انسانها را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی نیز گذشته است.
هنوز با الهام از عاشورا و نهضت حسینی، انقلابها به پیروزی میرسند و شگفت و تعجب از اینکه با گذشت زمان بیشتر، شور خونهای ریخته شده به شعور تبدیل میشود و در سودای جهانی شدن است. عاشورا در یک زمان و مکان مشخص رخ داد، اما امروز اتمسفری را در برگرفته که همه انسانها میتوانند در آن تنفس کنند در صورتی که بخواهند. عاشورا شعوری است که بعد از گذشت سالها و قرنها به ما رسیده و حقانیت خود را ثابت کرده است.
باید به خاطر داشت که مجالس عزاداری سیدالشهدا در طول سال های متمادی برگزار شده و در زمان پادشاهان و خلفای بسیاری با آن برخوردهای قهری بسیاری صورت گرفته و خون ها برای آن ریخته شده است. ضمن اینکه با نگاهی به قیام عاشورا در می یابیم این قیام نشانگر روح اسلام سیاسی و مقابله با زورگویی و استبداد طاغوت های زمان است که از هزارو چهارصد سال پیش اثرات آن به ما رسیده و اینکه زمان و فرصت بهره برداری از این قیام تاریخی است.
«آیتالله موحدی کرمانی» نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری درگفت وگو با روزنامه رسالت با اشاره به شرایط امام حسین در زمان قیام عاشورا گفت: امام بر اساس وعده قرآن در شرایط بسیار سختی قیام کرد. مردم در برابر این قیام دو نوع برخورد از خود نشان دادند: عدهای که به امام حسین(ع) ایمان و باور قلبی داشتند و در کنار ایشان ایستادگی کردند و عده دیگری که ایمان قلبی نداشتند زیرا یزید را قدرت نامحدودی میدانستند که در همه کشورهای اسلامی حکومت میکرد و باور داشتند امام نمیتواند با تعداد کم یاران خود در برابر قدرت او مقابله کند. این افراد با چنین تفکری جزو انسانهای نخبه و خردمند زمان خود محسوب میشدند و بارها به امام حسین(ع) برای جلوگیری از بروز جنگ هشدار داده و مبارزه امام را مصلحت نمیدانستند.
نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری افزود: امام حسین(ع) برای قیام خود به نکته مهمی توجه داشت. ایشان با علم به اینکه خود و یارانش در این راه به شهادت میرسند، به میدان رفت اما این کشته شدن را به دلیل یاری رساندن به دین پذیرفت و این کار به مثابه غلبه خون بر شمشیر است. امام حسین(ع) این معنا را دریافته بود اما دیگران به این معنا دست نیافته بودند. او بر اساس وعده قرآن و با تکیه بر آن قیام کرده و عده کمی با ایشان همراهی کردند.
تمام حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و اطلاع رسانی کتابداران می باشد .