روزنامه هم میهن در یادداشتی با عنوان «مانور حجاب یا فشار به فنر؟» به طرح برخورد با خانم های بدپوشش در معروفترین چهارراه تهران پرداخته است.
این یادداشت به قلم حسین نورینیا، پژوهشگر افکار عمومی به نگار درآمده که در بخشی از آن میخوانیم:
* حدود 4 سال پیش در چهارراه ولیعصر شاهد بودم خانم پلیس گشت ارشاد، دو خانم مانتویی که شالی به سر داشتند را صدا کرد و به یکی از آنان گفت که چرا جوراب به پا ندارد. دیگری را فرستاد برایش جورابی خرید، به پا کرد و رها شد. هرکدام از ما از این دست برخوردها را بارها در سطح شهر شاهد بودهایم.
* نمیدانم آن موقع در ارشاد زنان و دختران، دستورالعمل دقیقی وجود داشت یا خیر. اما این نکته را میتوان به صراحت گفت که دستورالعملها، حتی اگر کتبی و نوشتهشده باشد، در اتاقهای دربسته و حداکثر با نظر جمعی چند نفر و بدون در نظر گرفتن شرایط محیطیِ بسیار متنوع و متفاوتِ بستر رخداد رویدادها نوشته میشود. بهویژه آنجایی که دستورالعملها نوعی از رویارویی با عرف را در خود داشته باشند، بهشدت در محیط اجرا با مسئله مواجه میشوند.
* برای همین بود، وقتی آن ارشادها به وظیفه تبدیل شد، مجریان میدانیِ آن دستورالعملها بدون در نظر گرفتن محیطی که در آن قرار داشتند ـ البته انتظاری هم در این زمینه از آنان نبود ـ فقط در چارچوب دستورالعمل به افراد موردنظر تذکر میدادند، یا آنان را دستگیر و برای ارشاد و گرفتن تعهد به مراکز خود منتقل میکردند.
* این در صورتی است که مجریان آن دستورالعمل به لحاظ قانونی و حقوقی و در میان مردم شناخته شده بودند. پلیس، مشخصاً ضابط قضایی است و مردم آنان را با لباس فرم و ونهای آرمدار نیروی انتظامی میدیدند و این را نیز میدانند که دستور پلیس در سطح شهر لازمالاجراست. اما در نهایت، سال 1401 شد آن چه نباید میشد.
* اکنون و بعد از آن وقایع، چندین روز است که چهارراه ولیعصر شاهد همان ماجرا اما در قالبی دیگر است. افرادی از زن و مرد، جوان و میانسال، با لباس شخصی که تعداد آنها به دهها نفر میرسد، فقط در هنگامه غروب، از چهارراه فلسطین در ضلع جنوب خیابان انقلاب تا ورودی 6 زیرگذر مترو و سپس در گیت ورودی مترو ایستادهاند و به دختران و زنانی که حجاب ندارند و پیش از ورود به منطقه مانور، با آرامش و احساس امنیت راه خود را طی میکنند، تذکر میدهند که: شالت رو سرت کن! کلاهت رو بکش روی سرت! عابران تازه متوجه محیط متفاوت این محدوده کوتاه میشوند که ناخواسته نوعی از عدم امنیت را به افراد تحمیل میکند. این گروه هیچ نشانی ندارد.
* فقط معلوم است که جمع منسجمی است و از نهادی آمدهاند که عابران نمیدانند کیستند. اما فرمانده میدان دارند. شخصی با بیسیم به این سو و آن سو میرود و نظارت میکند، به آنان نظم میدهد و اگر مردمی که نسبت به حضور آنان حساس شدهاند با برخی از آنان گپ و گفتی داشته باشند، مداخله میکند و اجازه بحث نمیدهد و از نیروهایش میخواهد که فقط حواسشان به کارشان باشد. آیا آنان از نیروی انتظامی هستند؟ به چهره، سن و سال و رفتارشان نمیآید. آیا از قوه قضائیه هستند؟ آیا از نیرویی نظامی این مأموریت را دریافت کردهاند؟ نمیدانیم، چون نه بر شانهها و نه بر بازوان و نه بر کلاهشان آرمی دیده نمیشود.
* گرچه وقتی در میان مردم باشی، از پچپچ آنان چیزهایی دستگیرت خواهد شد. اما جای چند پرسش باقی میماند: آیا آنان دستورالعمل مشخص و تعریفشده و مکتوبی دارند؟ و آیا همه آنان با دقت آموزش دیدهاند؟ وقتی به رفتار آنان توجه میکنیم، بعید به نظر میرسد که چنین دستورالعملی وجود داشته باشد. احتمالاً توجیه افراد به صورت هیئتی و شفاهی انجام شده است.
* زنان و دخترانی که تذکر میشنوند، دو گروه هستند: برخی به تذکر توجه میکنند و شالشان را به سر میکشند و بعد از محدوده مانور از سر برمیدارند. دوم، زنانی که به تذکر آنان توجه نمیکنند. یک ویژگی دیگر این نیروها این است که پس از تذکر دادن و بیتوجهی شخص بیحجاب به آن تذکر، با موبایلی که در دست دارند که احتمالاً موبایل شخصی است، عکس آن شخص را میگیرند. آیا این رفتار قانونی است؟ علاوه بر اینکه فرد عکاسی با دوربینی حرفهای از صحنههای گوناگون در طول مسیر عکس میگیرد.
* در اینجاست که میدان کار خود را میکند و دستورالعملهای احتمالی کتبی و شفاهی که بدون شناخت و درکی از شرایط محیطی اعلام میشوند، برای چنین نیرویی دود میشود و به هوا میرود. دخترانی را میبینم که بیتوجه به تذکر و عکاسی از چهرهشان به راه خود ادامه میدهند. در برخی موارد اعتراض شکل میگیرد و چون کسی حق اعتراض ندارد، تهدید و برخورد پیش میآید.
* شاهد چندین برخورد و هُل دادن و کنار کشیدن دختران جوان بودم. در یک مورد، وقتی دختری تذکر آنان را نپذیرفت و خواست به راه خود ادامه دهد، سد راهش شدند و از او خواستند که از مسیری دیگر برود. او نپذیرفت. صداها بالا رفت. چند مرد جوان از کوره در رفتند و او را به کناری کشیدند و در این بگو مگو و عصبانیت، لگدی نثار سینه آن دختر شد.
* دختر از میان آنان خود را رهانید و به راه خود ادامه داد و تهدید شد که جلوتر با او برخورد میشود. عکاس آن گروه نسبت به رفتار اعضای گروه برآشفت و معترض بود که قرار نبود به کسی تعرضی شود. اما کل ماجرا، خشن و خشونتورزانه است، حتی اگر لگدی پرتاب نشود؛ چراکه فضا مملو از تذکرهای چندباره و تهدید است، و اصل آن حضور، نافی احساس امنیتی است که وظیفه داریم برای عابران فراهم کنیم.
* نمیدانم طراح یا طراحان این مانور چه کسانی هستند و آنان تا چه حد از شرایط محیطی، از زیست فکری و عملی، از ارزشها و هنجارهای اجتماعی اقشار گوناگون، از نوع نگاه و ارزیابی مردمی که در محیط مانور هستند، آگاهی دارند، و تا چه حد متوجه هستند که دستورها، در شرایط محیطی اجرا، بهویژه آن جایی که با عرف جاری و پذیرفتهشده جامعه زاویه دارد، شکل و معنای دیگری پیدا میکند؟
* اما این را میتوانم به صراحت و خیرخواهانه بگویم که چنین مانوری فقط فاصله اجتماعی جامعه را با نیروهای ارزشی عمیقتر و باثباتتر میکند. آقایان، از شما خواهش میکنم، به فنر فشار نیاورید.